این یک تهدید نیست،
ولی در صورت ادامه این حرکات، این پست من میتونه یکی از آخرین پست هام توی فروم باشه ...
حالا تو چرا قهر میکنی ؟
این یک تهدید نیست،
ولی در صورت ادامه این حرکات، این پست من میتونه یکی از آخرین پست هام توی فروم باشه ...
حالا تو چرا قهر میکنی ؟
الان من در مضان اتهام هستم؟
هیچ دختری اسم و فلمیلی کاملش رو نمیزاره رو یوز نیم ش
حداقل خودت پست های خودت رو لایک نکن. یکم خلاقیت داشته باش
از همه دوستان (علیالخصوص بهمن عزیز) بابت فراهم کردن اسباب تکدر خاطر و مشکل پیش آمده صمیمانه عذرخواهی میکنم.
Tu sei la squadra del cuore
sempre in campo undici eroi
vinci l'impossibile e vai
Ti seguiremo anche noi
حامد من بابت پست قبلی م تو همین تاپیک از شما و همسرت عذر میخوام.
چون بهمن گفته بود یکی از کاربرهای انجمن اینکار رو کرده ( و یه سری شواهد دیگر) من اشتباه برداشت کردم.
هرچند . همسر شما میتونست خودش رو معرفی کنه یا حتی شما با بهمن به صورت خصوصی در میان بذارید تا باعث سو تفاهم نشه.
با توجه سابقه انجمن در این مسائل . من به بهمن حق میدم که احتمالا با دیدن یکی بودنن IP کاربر مذکور با شما دچار سو تفاهم شده باشه
سینا جان مهربان ابداً نیاز به عذرخواهی نیست عزیزم.
Tu sei la squadra del cuore
sempre in campo undici eroi
vinci l'impossibile e vai
Ti seguiremo anche noi
حامد جان. ای کاش همسر شما. خودش را در تاپیک " شناسنامه اعضا" با مشخصات فیک معرفی نمیکرد. اینکار واقعا هرکس را دچار سو تفاهم میکند.
در هر صورت امیدواریم " شما " . "همسرتان" و "بهمن " را همچنان با قدرت در فروم ببینیم وگرنه انگیزه ای برای ادامه بقیه کاربران باقی نمیماند
ممنون سینا جان
Tu sei la squadra del cuore
sempre in campo undici eroi
vinci l'impossibile e vai
Ti seguiremo anche noi
حامد عزیز سلام و وقت بخیر
امیدوارم جریانات پیش آمده باعث دوری یا جدایی شما و همسر محترمتون از فوروم نشه .
ای به رویا سرسپرده با توام ای همه خوبی
راهی کدوم دیاری...
Know that Allah is between the person and his heart
Quran 8:24
یک دنیا ممنون موری عزیز و دوستداشتنی. لطف شما همیشه شامل حال حقیر بوده است.
*********
دوستی و ارتباط با شما آرمان عزیز حقیقتاً برای من باعث افتخار است؛ یک کاربر درجه یک با توانمندیهای آنالیز رشکبرانگیز. ممنون از حسن نظرت به حقیر.
Tu sei la squadra del cuore
sempre in campo undici eroi
vinci l'impossibile e vai
Ti seguiremo anche noi
حضور خانم حامد که از پستاشونم معلوم بود آدم پُری هستن، میتونست راه رو برای حضور خانمهای دیگه باز و جو فروم رو تلطیف کنه... حیف شد! درسی که من بشخصه ازین اتفاق تلخ گرفتم این بود که زود کاربری رو قضاوت نکنم. با اینکه دید خوبی نداشتم و بنظرم فروم مثه سابق قابلیت جذب کاربر جدید نداره ولی توأم با ناباوری سعی کردم به 'زهرا خواجوی' کمک کنم، هر چند بدبختانه دستمم سر کار بند بود... همونطور که میدونید، برخوردای اول خیلی برای کاربر جدید مهمه. با اینحال بازم بخاطر بدبینیم از حامد و همسرش عذرخواهی میکنم!
من کلاً تا حالا تو مسائل اینچنینی در فروم دخالت نکردم ولی بنظرم برخورد سلبی باید آخرین راه باشه و متعلق به زمانیکه تمام راههای تیپیکال به بن بست ختم شده باشن. یا حتی چک کردن IP هم درصد خطاش کم نیست. طی سالهایی که تو پارسفوتبال مدیر بودم، بارها پیش اومد که کنجکاو میشدم و یه IP رو سرچ میکردم تو دیتابیس و میدیدم بین دو و حتی چندین نفر مشترکه؛ بین کاربرای موجه انجمن حتی! میتونست بخاطر استفاده شون از یه هیتلرشکن یا نحوۀ ارائۀ خدمات سرویس دهندۀ اینترنتشون باشه. فکر میکنم همه مون پیش داوری کردیم و تعمیم دادن اتفاقات گذشته، یمقدار اشتباه بود...
دیگه گذشت؛ بنظرم الان بهتره یکی با حامد صحبت کنه و حامد هم با خانمش و این سوء تفاهم بوجود اومده رو با کمک همدیگه و مسئولیت پذیری مشترک، پشت سر بذاریم... اصن خودم سعی میکنم با حامد مذاکره کنم...
Ned : It's Done Your Grace , The Targaryens Are Gone ... i
Robert : Not All Of Them ! i
متاسفانه دیدگاه تهاجمی برخی کاربران اون افرادی که درست فکر میکنند هم به خطا میندازه...
مثلا من خودم به واقعی بودن کاربر جدید اعتقاد داشتم ولی یکی اومد نوشت شما مولتی هستی من هم شک کردم ولی شک کاذب............
در فوتبال نهاوند مرغ یک پا دارد
متاسفانه این چند ساله کاربرانی رو داشتیم که با اکانت های مختلفی وارد و قوانین رو زیر پا گذاشتند و باعث جدایی و دلخوری بعضی از دوستان از این محیط شدند .
شاید همین موضوع باعث ایجاد وسواس بیشتر در بین مدیران فوروم در موقعیت های مشابه شده باشه .
البته خود بهمن و یا آرش میتونن بیان و صحبت کنند .
ای به رویا سرسپرده با توام ای همه خوبی
راهی کدوم دیاری...
- در ابتدا واقعا قصد نداشتم درباره این مسئله دیگه صحبتی داشته باشم ولی پست های اخیر من رو وادار به واکنش کرد، چون این "حق" نیست !
من اینجا شاهد عوام فریبی، مظلوم نمایی، دروغ، فتنه و یک دو رویی ـه بزرگ بودم.
توی این فروم بارها و بارها شاهد این بودم که همسران و حتی دوست دختر های بچه های فروم توی فروم عضو شدند و کاربر اصلی در سریع ترین زمان به اطلاع مدیران رسونده این مسئله رو.
میدونید چرا ؟ چون قانون شماره 19 خیلی دقیق و واضح هست :
قانون شماره نوزده
شما در انجمن تنها مجاز به داشتن یک اکانت هستید . دسترسی به اکانت دیگری با داشتن رمز عبور آن ، خلاف قوانین بوده و مدیران این حق را دارند که اکانت(های) شما را Ban کرده و یا در صورت تکرار انها را به صورت کامل حذف نمایند .
کاربرانی که در دوره ی محرومیت [ Ban ] بسر میبرند ، در طول این مدت به هیچ وجه حق فعالیت در انجمن را نداشته ، هر گونه تلاش برای دستیابی به اکانت فعال دیگری اعم از ساخت اکانت جدید یا دسترسی به اکانت آزاد دیگر تخلف تلقی شده ، علاوه بر تمدید مدت محرومیت اکانت اصلی ، اکانت دسترسی یافته شده نیز بدون قبول هیچ عذر و دلیلی ، Ban و یا پاک خواهد شد .
پس حتی دسترسی به دیگر یوزرها هم خودش خلاف قوانین هست، برای همین بعد از 2، 3 روز که خیلی دیره ! شما باید همون اول به اطلاع مدیران برسونید. ولی ...
اول اینکه حامد جان، شما انسان بسیار بزرگ و البته زرنگی هستید ! پستی که دادید (اولین پست) کاملا موشکافانه و دقیق بود و همه مسائل رو لحاظ کرده بودید ولی یک گاف بزرگ دادید،
اگه این خانم واقعا همسر شما هستند، چطور درباره چگونگی ـه پست دادن در فروم هیچ اطلاعی ندارند ؟! و اگه اطلاع ندارند چرا باید توی چت باکس سوال بپرسند، مگه شما نیستید ؟!
چون من هر جوری فکر میکنم با عقل جور در نمیاد !
مسئله بعدی، حامد جان، خیلی ها من رو تاریخ مصور فروم میدونند، میدونی به چه معنی هست ؟!
این یعنی اینکه من "سالومه" رو یادمه ! شما هم یادته حامد جان ؟!
فکر نکنم اینجا کسی سالومه رو یادش باشه، پس وارد جزئیاتش نمیشم. فقط خواستم بهت بگم شما میتونی امثال مرتضی ها، سینا ها و ... رو فریب بدی ولی با عرض شرمندگی، من رو نه !
درباره بحث IPها،
الان عضویت در فروم فقط و فقط منوط به من ـه،
واقعا فکر میکنید همون اول ندیدم IP ها رو ؟ و بعد چک کردم ؟!
و واقعا فکر میکنید دیگه IPهایی نداریم که برای چند کاربر یکی باشند ؟ چرا به اونها گیر ندادم ؟!
اینقدر ساده لوحانه برخورد نکنید با این جور مسائل.
حامد جان و دیگر دوستان،
15 ساله که از نزدیک با فروم و مسائلش در ارتباطم و همیشه خط مشی من کار درست بوده حتی به قیمت بد شدنم !
برای همین ـه که دوستانی رو داریم الان توی فروم نیستند و صدمات جبران ناپذیری به فروم زدند ولی ازشون به نیکی (نه از جانب من) یاد میشه. چون اونها ظاهر خوبی داشتند.
بار اولی نیست که با بی شرمی ـه تمام چنین رفتاری با من میشه و بار آخر هم نخواهد بود.
فقط دوست دارم امثال مرتضی ها و سینا ها فریب این دروغ ها رو نخورند، چون من به این جور افراد اهمیت میدم و نمیخوام در اشتباه باشند.
شخصا دیگه درباره این مسئله صحبتی نخواهم کرد و بسیار متاسفم بابت اتفاق رخ داده، چون حامد برای فروم و سایت کاربر ارزشمندی ـه ولی خودش رو حداقل برای تعداد زیادی از دوستان که فریب نخوردند خراب کرد ...
bahman_alex
B a H M a N
GioVanni Agnelli
●•٠·˙Ȥɛɗɲέƙ Ɠгƴɡɛгɑ˙·٠•●
ϾĦɌƗSŦƗɅƝ ƤѺƲLSΣƝ
𝔃𝓭𝓮𝓷ě𝓴 𝓰𝓻𝔂𝓰𝓮𝓻𝓪
ممنون از توضیحات و روشنگریت بهمن نازنین و عزیزم
حق با شماست.
امیدوارم شما و سایر دوستان همراهم در فروم نیز من را عفو کنند.
Tu sei la squadra del cuore
sempre in campo undici eroi
vinci l'impossibile e vai
Ti seguiremo anche noi
ما در رنگها زندگی می کنیم اما رویاها سیاه و سپیدند...
عرایضم کوچکترین نسبتی با دروغ ندارد. در واقع نیازی به استفاده از این مکانیسم ندارم در حالیکه امر اشتباهی نیز مرتکب نشدهام. حتی برای نشان دادن حسننیت، محتوای پستهایم را نیز پاک کردم تا از چشم اغیار دور بماند و تنش مهمان فروم نازنینم نشود اما چهکنم که در کمال تعجب کاربری که ردای مدیریت بر تن کرده وقتی اینچنین کام به هتاکی غیرمستقیم بگشاید، چارهای جز حرکت بر خلاف مسیری که روحیه و شخصیتم ایجاب میکند ندارم. در بیان آنچه گفتم هرگز دروغ نگفتم و برای دوستان ماوقع را همانطور که حادث شده بود حتی با وجود برخی خودزنیها در آن مطرح کردم.
حقیر نیز از اوایل زمستان سال 1385 و شاید چند روزی زودتر از دوست متخاصممان به این انجمن پیوستهام، لیک هرگز ادعایی در این خصوص نداشته و ندارم و با القاب مغازله نمیکنم.
پیش از هر چیز برای خویشتن متأسفم که اوقات خود را اینچنین باعث تلخکردن کام همقطاری میکنم که اینچنین حرفهای من را نهتنها باور نمیکند بلکه آشکارا من را «زرنگ» و «دروغ پرداز» خطاب میکنند. اُفو بر این ادبیات که اگر تا چند روز پیش برایش حامد جان بودم اینک به خاطر تبرئه و خوشمنظر کردن خویشتن و محق دانستن خود کمر به فروپاشی مرزهای اخلاق میبندد. این اتفاق برای من یک درس بزرگ به همراه دارد؛ تجربهای سترگ از تقدیم یک گل مجازی تا پرتاب سطلی آکنده از لجن به هویت و حیثیتم.
حقا که همچون بهمن بر سر عابری معوج در کناره جادهای برفی سقوط کردی. آنچه گفتم حقیقت است و دروغ نیست. به نظرم همین برای امداد کافی است. طبعاً ترس و ضعفی در خود نمیبینم که به واسطه اتهامی که شما به من روا میدارید با تزویر برای اثبات عرایضم از فریب استفاده کنم.
دوستان عزیزم طبعاً هیچ دلیل موجهی برای ساختن حساب کاربری دوم و فعالیت با آن برای من وجود ندارد. اصلاً دلیلی ندارد این کار را انجام دهم و بعد بخواهم آن را کتمان کنم. با خود میاندیشم که ای کاش حقیقت را نیز نگفته بودم و پای همسرم را نیز به این ورطه باز نکرده بودم که جوانی خامدست اینگونه او را با دوستدختران کاربران در یک توصیف نامتوازن قرار دهد. چهآنکه اگر چنین خطابههایی به متعلقات آنان نسبت داده شود، گریبان چاک داده و از خجالتها در میآمدند.
هرگز نمیدانستم که یک کاربر با هویت و رویکردهای شخصیاش به دلیل نسبت با کاربری دیگر ملزم است به حضرتعالی (به عنوان مدیر) که پنداری در اینجا نقش یگانه ایزدِ اساطیری را عهدهدار هستید، گزارش دهد و اماننامه دریافت کند.
یادآوری شما به «سالومه» نیز بیش از آنکه گواهی بر قدیمی بودن شما باشد، اذعانی بر حضور حقیر در آن دوران کهن است. روزهایی که شما در اواخر دوره نوجوانی بودید و من شاید همسن این روزهای شما. فلذا خود آرکتایپبینیتان را مهار کنید.
این برون ریزی از مخزنالسرار، من را بیش از هر چیز به یاد آن مناظره معروف و منکر واژه ماندگار «بگم، بگم؟» انداخت. نشان دادید که از کارتهای مدیریتیتان چگونه با نژندی میتوانید برای سرکوب یک کاربر بهره بگیرد. پس بگذارید در کمال شجاعت به ساختن حسابی کاربری به نام سالومه آنهم به فاصله چند ماه از پیوستنم به فروم (حدود 12 الی 13 سال پیش) اعتراف کنم. بعید میدانم این رونمایی از حقیقت نگارنده را در پای چوبههای اعدام قرار دهد. اما بیگمان تشریح و اعتراف به اشارتِ در لفافه گفته شما، حضرتعالی را در مرتبه «بازندگی» در این جدال ناروا قرار داد.
به عقیده من تمام کاربران فروم از روز نخست تا همین لحظه؛ ذرهذره در تکوین و شکلگیری و تثبیت این خانه مجازی نقش داشتهاند و هر یک با خرج کردن اوقات و اذهانشان، سخاوتمندانه این راه را با یکدیگر طی کردهاند. شخصاً از X تا همین «بهمن» قدردان تکتک آنها هستم و دستشان را به گرمی میفشارم.
مکاوحه پیشرو نه برای برتری جوییشخصی و اثبات حقانیت، نه برای بر هم زدن اتمسفر این مکان، نه برای استیلا بر کاربر- مدیری به نام بهمن که برای گستاخی به همسرم است؛ همو که مشتاقانه و بیشائبه ماههاست در Juventus.iR ما را همراه اخبارش کرده است. هرچند در بدو ورود به فروم و تلاش برای آغاز، اینچنین با قلدرمآبی مکنوب گشت.
اگر دلشکسته و دلچرکین شدهام به خاطر بیادبی است که به همسرم روا داشته شده. در کنار این مهم؛ نه احترام سابقه مطولم در فروم نگه داشته شد، نه احترام سن و سالم، نه سالها فعالیت و معاضدت توأم با همدلیام با فروم. اینکه بسیاری از دوستان و بزرگان ایام ماضی در فروم نیز اینچنین میزبان تکملههای گزنده و نامحترمانه اخوی ناشکیبایمان قرار گرفت نیز به نوبه خود آزار دهنده بود.
از مرتضی نازنین و سینای دوست داشتنی و تمام آن افرادی که در میان سه نقطه بعدی برادرمان در خیلِ فریبخوردگانِ من(!) قلمداد شدندن نیز به خاطر این اتهام مجدد عمیقاً پوزش میخواهم.
پیشتر نیز عرض کردم؛ نه اساساً اندازه من در حد گردنکشی و عصیان است، نه واهمهای از اعتراف و اذعان به اشتباه دارم. آنچه شاهد بودم یک قضاوت از مدیری است که یک گام نسنجیده و تند برداشت و هرگز میلی به ایجاد آرامش و پذیرفتن قضاوت زودهنگامش نداشت. در چشم او مجرم موبد من بودم و حرفهایم مظلومنمایی و دورویی برای تبرئه از آنچه او مولتی اکانتش مینامید. وای بر من اگر به این دلیل کودکانه و خندهدار قسم دروغ بخورم و کتمان حقیقت کنم. آنهم در این سن که بیشتر باید در اندیشه گذران باقیمانده میانسالی و در تدارک ورود به فطرت پیری باشم.
نه بزدلانه صحنه را ترک خواهم کرد و نه با فروم که یگانه خانه سیزده سالهام است وداع خواهم گفت. همانطور که با پاک کردن عرایض پیشینم و عذرخواهی قصد آرامش داشتم، همچنان بر همین استراتژی اصرار میورزم و در غیر اینصورت همچنان آماده این جدل قلمی خواهم بود. نه قهر میکنم، نه آشوب برپا میدارم، نه میلی به ادامه این رویارویی دارم. اما در صورت ادامه، تمامقد از خود و اهلبیتم دفاع خواهم کرد و ذرهای کوتاه نخواهم آمد و در صورت بیاحترامی مجدد نیز شمشیر قلمم را صیقل خواهم داد.
Tu sei la squadra del cuore
sempre in campo undici eroi
vinci l'impossibile e vai
Ti seguiremo anche noi
نمیدانم باید صدا یا دستخطی از همسرم منتشر کنم که حساب کاربری از آنِ ایشان بوده یا باید دست روی کتاب مقدس گذاشته و سوگند یاد کنم که حقیقت را میگویم؟
با خود میاندیشم که آیا با انجام این دو فقره؛ آیا استاد معزز همچنان بر نظر پیشیناش پایدار خواهد ماند؟ اگر پاسخ مثبت باشد به معنای این است که ایشان اساساً هیچ ادلهای را نپذیرفته و صرفاً عداوت را سرلوحه رفتارش کرده است. اگر جواب منفی باشد به حال خویشتن تأسف میخورم که حرفم تا این مرتبه بیمقدار و درونتهی بوده که برای اثباتش نیاز به این دو اقدام بوده است؟
از سوی دیگر با خودم فکر میکنم، آیا اصلاً یک پرسش ساده از نگارنده توسط پیام خصوصی و رفع تردید توسط یک مدیر فروم تا این اندازه دشوار بوده که ایشان از آن دریغ کرده و متبخترانه حقیر را ملزم به انجام این کار میکند؟
در ذهنم میپرورانم که چه فاصله نامتقارنی است میان دوستی و دشمنی. چگونه سالها دوستی و معاضدت اینچنین دستخوش طوفان سانتیمانتالیزم میشود و به یکباره ناشایستترین صفات به یار موافقِ دیروز متصف میشود. اصلاً چگونه حرفهای یاوران ماضی اینچنین در نزد قدرقدرتان، سرتاسر دروغ و خدعه مفروض میشود؟
میگویم او کم سن و سال است و عنان از کف داد تو چرا به ورطه دامش افتادی. میگویم اتهام به دروغی که گفته نشده و اهانت غیرمستقیم به بانوی زندگیام را چگونه با سر در گریبان فرو کردن به بیتفاوتی بسپارم؟
فانتزی سازی میکنم با سلام و صلوات و پا درمیانی سوءتفاهم برطرف شود. آیا همه چیز به همین راحتی فراموش میشود؟ آیا ایمان میآورد که اسیر قضاوتی ناصواب شده است؟ آیا انگیزهای برای ادامه فعالیت وجود خواهد داشت؟ آیا با این میزان از محق بودن و فرار از حقیقتِ حقیقی، رسماً در فروم از اتهامش عذرخواهی میکند؟ اصلاً آیا من در نهایت به دنبال شنیدن نوایِ عذرخواهی و یا تماشای واژگان بیروحِ «حلالیت» هستم؟ کسی چه میداند شاید آنقدر ادامه دهد و ادامه دهم که مایه رنجش و دلسردی دیگران را باعث شویم.
در خروشگاه قلبم سوالی میروید: «این بازی تا کی استمرار خواهد داشت؟» آیا من همچنان مومن به مبارزه در صف نخست باشم و در راه احقاق حق به تارج رفتهام شمشیر زنی کنم یا سیف را در نیام فرو برم و کظم غیض نمایم؟
واهمه دارم در مقابل پیام و حضور حسین صالحی نازنین چه کنم؟ اگر به حقطلبیام ادامه دهم چگونه با خجالت به روی حسین صالحی بنگرم و اگر کار فرو نهم چگونه با ترکتازی مجرمانه نامراد و وجدانِ آسیبدیدهام کنار بیایم؟
اگر بروم و قهر کنم شیوه خردسالان را پیش گرفتهام و اگر شاهد قهر و غضب اتهام زننده باشم، دل مجروحم تاب ناراحت کردن ندارد؛ ولو اگر سرمایِ خشنِ بهمنِ بیسرانجام باشد.
Tu sei la squadra del cuore
sempre in campo undici eroi
vinci l'impossibile e vai
Ti seguiremo anche noi
کلا یه چیزی بگم ، چقدر شماها وقت دارید و چقدر حال دارید ،
دم همتون گرم .
دوم اینکه من سر سری رد شدم از قضایا ولی این قضاوت کردن هم چیز بسیار اُهمییه . به قول یه بنده خدایی، خود خدا میذاره طرف بمیره بعد قضاوتش میکنه اونوقت ما ها سر کوچکترین مسائل همو قضاوت میکنیم.
It is sometimes hard in times like these to understand God's way. Why would he allow nine innocent people to be run down in the prime of their lives by a senior citizen who, perhaps, shouldn't be driving? It is then that we must understand God's sense of humor is very different from our own. He does not laugh at the simple "man walks into a bar" joke. No, God needs complex irony and subtle farcical twists that seem macabre to you and me. All that we can hope for is that God got his good laugh, and a tragedy such as this will never happen again.
0 کاربر، 1 مهمان و 0 عضو مخفی