+ یچی بگم ببرمتون برلین.اون لحظه ای که یارو داره اسم یووه رو روی جام حک میکنه ...
حتی یک ثانیه هم از فکر این لحظه نمیتونم بیرون بیام.
میخوام بشینم زار زار گریه کنم موقعی که داره این صحنه رو نشون میده.
کمتر از یک ساعت و نیم دیگه سوت شروع رو میزنن.اون عرق سرد ناشی از استرس پدر آدمو در میاره.کاش یه دکمه ی skip وجود داشت و میزدیم تا به اون لحظه برسیم.