عرض ادب خدمت همگی
ازونجا که امسال خیلی بازیها و حتی اونهایی که برنده شدیم رو هم با مشکل مواجه بودیم و بعضا به سختی از سد تیمهای نه چندان قوی هم گذشتیم ، متنی طولانی نوشته م راجع به همین موضوع که امیدوارم مفید باشه :
از نظر من ریشه ی بدبیاریها و نقصهامون تقصیر آلگری یا بازیکنها نیست. تقصیر مدیرهامونه که در روزگار رو به پیشرفت تیم ، با آلگری عقد قرارداد کردن (مقصود سبک کارش هست نه چیز دیگه ). در حالی که با یک سرمایه گذاری بهتر ، میشد مربی ای رو بالا سر تیم آورد که سبک حدودا فرسایشی ای که آلگری داره نداشته باشه. و به جای تفکرات ارعاب انگیز ، اندیشه های حداقل متعادلی داشته باشه. کلین شیت گرفتن قشنگه ، ولی وقتی با برد همراه نباشه ، یا پیروزی قدرتمندانه و دور از استرس و احتمالات نتیجه ش باشه ، به چه درد میخوره ؟ بالاخره یک روز در راه تجمع حواس جهت کسب کلین شیت ، هجوم و برد رو فراموش میکنیم و تکنیک یک سری تک بازیکنها هم به دادمون نخواهد رسید و از کورس قهرمانی و ... عقب خواهیم افتاد .
منکر بعضی ایرادهای کنته نیستم و نخواهم بود ، ولی در هر حال در اون زمان ، شرایط تیم رو به بهبود رفت و کم کم هویت و شخصیت تیم ، مثل قبل از کاچیوپولی در ظاهر هم نمایان شد و قطعا کنته تنها عامل این قضیه نبود. بعد از برگشت به سری آ افراد زیادی سرسختانه و وفادارنه تلاش میکردن که یووه به شرایط ایده آلش برگرده. شناخته شده ترینهاشونم آلکس و جی جی همراه ندود و کیه لینی و غیره بودند. در اون شرایط که تازه داشتیم به فرم خوبی میرسیدیم و بازیکنای خوبی هم به تیم اضافه شده بودن ، از نظر من باید مربی ای می اومد که مسیر کاری مشخصی می داشت . آلگری روش خاصی برای استفاده از داشته های تیم داره و این مسئله ای بوده که باعث میشه من آلگری رو به خاطرش تحسین کنم . ولی در کنار این موضوع ، چند مشکل اساسی وجود داره :
> اگر قابلیت استفاده از داشته ها رو به خوبی انجام میداد که امسال دیگه نباید بهانه ی نبود و کمبود بازیکن خاصی می گرفت.
> طرز بهره گیری از داشته ها رو هم خیلی مواقع اشتباه انجام میده ، در حالی که این مسئله باید نقطه ی قوتش می بود.
> به فرض اینکه آلگری بلده که در بازیهای مختلف ترکیبهای مختلف و متناسب بچینه ، همین مسئله رو هم به خوبی رعایت نکرده که در ادامه جزئیاتش رو عرض خواهم کرد .
ما چند ساله که آلگری رو روی نیمکتمون داریم و اینقدر ازش شناخت پیدا کردیم که بتونیم نظر قطعی راجع بهش بدیم و منتظر فرصت نباشیم . نباید منتظر موند و دید آیا یوونتوس می تونه تاتنهام رو پشت سر بذاره یا نه !!؟؟ شما فرض کنید به مرحله ی بعدی هم رفتیم ، آیا خاطره ی عذابی که کشیدیم فراموش خواهد شد ؟؟ فرض کنید ناپولی بلغزه و ما سری آ رو هم فتح کنیم ، بازیهای خیلی ضعیف تیم توجیه خواهد شد ؟ چه بازیهایی که راحت می تونستیم در کنار کسب پیروزی ، از همه لحاظ تیم برتر میدان هم باشیم و نبودیم. آیا باید فراموش کنیم از گروهی که هم گروهیهامون بارسلونا و المپیاکوس و اسپورتینگ بودن ، روز آخر صعودمون مشخص بشه ؟؟ عادیه که هر تیمی این وضعیت سینوسی رو داره ، ولی آیا برای ما در روزهای اوج گرفتنمون این حجم از مشکلات یک مقدار غیرعادی نیست ؟؟ تیمی که مهره های هجومی خیلی خوبی داره و شدیدا در فاز هجومیش تقویت شده چرا حریفامون باز هم اکثرا فقط از دفاعش ترس دارن ؟ چرا نمی تونیم برنامه ی مشخصی برای هجوم و کاهش فشار روی دفاعمون داشته باشیم ؟ تا کی میتونیم به قابلیتهای بوفون و کیه لینی تکیه کنیم ؟؟ دو سه سال بعد اینها نخواهند بود ، تکلیف تیم چیه ؟ چرا آلگری چند بازی یک بازیکن رو بازی میده و بعد یهو تعطیلش میکنه ؟؟ آیا با این کار بهشون استراحت میده ؟؟ روش بهتری برای تعادل نیرو وجود نداره ؟ نمیشه یک ثبات در تیم برقرار بشه و بازیکنا بفهمن دارن چکار میکنن ؟؟ چند بازی مثلا برناردسکی رو بازی میده و خوب هم می درخشه ، یهو نیمکت نشینش میکنه و اینقدر بازیش نمیده که بازیکن از فرم می افته و بعضا صداشون هم درمیاد . مربی هایی دیدیم که شدیدا بازیکنا رو از لحاظ تمرین سخت کوشانه اذیت کردن و حتی در طول بازی هم ازشون انتظارات بیشتری داشته اند ولی چون متفکرانه هر بازیکن رو به کار گرفته اند مصدومیت به مراتب کمتری گریبان گیر تیمشون شده . نمونه ش رو چند روز پیش در جایی خوندم که سالهای قبل از 2000 تمرینات تیم به قدری شدید بوده که زیدان با ترس به یووه میاد و حتی جلسه ی اول تمرینش هم مثل اینکه از هوش میره ولی باز هم ه اندازه ی این روزهای مربی گیری آلگری ما مصدوم نداشتیم .
جدای از اینها هر بازی که کار گره خورده برامون ، روی هنر شخصی و قابلیت فردی بعضی بازیکنامون به 3 امتیاز رسیدیم. نمونه ش کاستا ، که اخیرا همین کاستا رو هم الان در پست تخصصیش و اونجایی که میتونه مفید باشه ، بازی نمیده . اگر بازیکن های خاصی فقط مصدوم میشدن میشد گفت مشکل از خودشونه . ولی میبینید که خیلی از بازیکنهای تیم تحت هدایت نادرست ، چه در تمرینات و چه در زمین مسابقه ، دچار مصدومیت میشن. وقتی تیم یکدست نباشه بار تلاش روی دوش بعضی بازیکنها می افته و قطعا مصدومیت هم در راه خواهد بود. خدیرا رو اکثر بازیها 90 دقیقه بازی میده که فقط 7 و 13 و ... لمس توپ داشته باشه خب معلومه که پیانیچ و دیبالا و برناردسکی و بقیه ی بازیکنهای نزدیکش مجبورن بیشتر تلاش کنن و دچار مصدومیت هم خواهند شد. اکثر بازیها رو خلاقیت شخصی بازیکنایی مثل کاستا به نفعمون رقم زده. تیم هر اندازه که مشکل تاکتیکی توی زمین داره به همون اندازه هم مشکل عدم همکاری و نبود کار تیمی دارن.
بررسی بازیکنهای خط هافبک :
سیستم 4231 دو هافبک میانی میخواد که هردو آماده باشن و بتونن ارتباط دفاع رو با حمله نگه دارن. این در حالی هست که این ترکیب چون فضای خالی آنچنانی در زمین بخصوص در حالت تدافعی باقی نمی ذاره ، نیازی به خلاقیت های بیش از حد این 2 بازیکن نداره . حتی بار هجومی تیم در این ترکیب هم بر دوش کوادرادو یا دیبالا بوده و در اکثر مواقع از جانب 2 هافبک میانی فقط جایگیری و فضاسازی مناسب نیاز بوده. پارسال شاهد بودیم که هر وقت پیانیچ خوب بود تیم هم نسبتا نتیجه ی خوبی میگرفت و بهتر بازی میکرد. امسال هم که برنامه ی مربی تاکید و تمرین برای رسیدن به فرم خوبی در 433 بوده ، باز هم هر وقت خط هافبک خوب بوده ، تیم هم صرف نظر از نتیجه ، بهتر بازی کرده . پیانیچ خلاق و پا به توپ رو در میانه ی زمین داریم که اکثرا بازیکنای اطرافش از جمله خدیرا ، این قابلیت رو نداشته ن که باهاش راه بیان . خدیرا با حسب تجربه ای که داره در جایگیری و خلق فضا در بعضی بازیها مفید عمل کرده ، این عملکرد مثبت خدیرا چون کامل نبوده و با خلاقیت در بازیسازی و گردش توپ همراه نبوده ، تیم رو لنگ کرده و طوری شده که حتی قابلیت های پیانیچ هم تحت تاثیر قرار داده و به مرور زمان شاهد پسرفت پیانیچ و تغییراتی در سبک بازیش بوده ایم. همین تغییر کافی بوده که یوونتوس دچار ضعف در بازیسازی و در دست گرفتن بازی باشه . و این دلیل اصلی مشکلات ماست با توجه به اینکه خط هافبک حساستر از بقیه ی پستهاست و در تیمهای خوب این روزهای دنیا قطعا هافبک های خوب که مکمل یا متمم هم هستند وجود دارند . مارکیزیو هم 2 3 سال اخیر اون مهره ای که بتونه در بهترین حالت و فرم باشه ، نبوده ، هرچند در خیلی بازیها شرایط بهتری از بقیه داشته که اکثرا آلگری در ترکیب قرارش نداده . من اعتقاد دارم اگر به جای خدیرا به بازیکنهای دیگری از جمله مارکیزیو و بنتانکور فرصت بازی بیشتری داده بشه و ازشون انتظار بیشتری داشته باشیم ، عملکرد بهتری نسبت به خدیرا خواهند داشت. حتی تاثیرگذاری استورارو در میانه ی زمینمون نسبتا مفیدتر از خدیرا بوده. استورارو درسته که نمی تونه خلاقیت داشته باشه ولی حداقل از لحاظ فیزیکی و دوندگی در میانه ی زمین به حدی بازیکنهای حریف رو آزار خواهد داد که نتونن در بهترین سطحشون در مقابلمون بازی کنن. خدیرا هیچ کدوم از قابلیتهاش به شکل برجسته ای نیست که روش حساب بشه . نه فیزیک بدنی آنچنانی به تیم القا میکنه ، نه تخریب آنچنانی روی بازی حریف داره ، نه بازیسازی و توپ گردانی انجام میده . در حالی که هر کدام از هافبکهای دیگرمون یک گزینه هایی در کنار عیب های احتمالیشون برای ارائه دارند. ماتوئیدی با فیزیک خوب سعی میکنه بازیسازی حریف رو هم دچار مشکل کنه . از طرفی قدرت پا به توپ و حتی بعضا خلاقیت مشارکت در بازیسازی داره. مارکیزیو درسته که فیزیک خوبی نداره ولی به مراتب پا به توپتر از خدیراست و قابلیت پاسور بودن رو هم داره و بارها دیدیم که پاسهای قشنگی در عمق فرستاده . ضمن اینکه اگر یک خط جلوتر باشه و وظایفش یک مقدار هجومی تر از پست هافبک تدافعی باشه ، بهتر عمل خواهد کرد . بنتانکور در حال پیشرفته و میشه بهش بعنوان یک هافبک خوب امید داشت . با وجود اینکه فیزیکش نسبتا متوسطه ولی داره یاد میگیره درگیر بشه . پا به توپ هست و کم کم در کنار پیانیچ خواهد آموخت که چطور بازیسازی هم انجام بده .
اشتباه در جذب و به کار گیری بازیکن ها :
در کل من عیب و ایراد آلگری رو در یکدندگی بیجاش در به کار گیری بازیکنها میبینم . در حالی که می تونستیم به جای دیشیلیو یک بازیکن خیلی بهتر بگیریم ، ولی آلگری با ناپختگی دیشیلیو رو به تیم تحمیل کرد. یک بازیکن ساده که واقعا نمیشه ازش انتظاری خارج از شرایط عادیش داشت ، تازه اونهم اگر در اوج باشه و روز خوبش هم باشه. تیم در حالی که می تونه از هیگواین و مانژوکیچ به نوبت در پست مهاجم نوک بهره بگیره ، ازین مقوله ساقط هست و مانژو رو در پست غیر تخصصیش به کار میگیره . تلاشی که مانژو برای یافتن راه حل بازی کردن در پست جدید در این 2 سال ازخودش نشون داده می تونست در پست تخصصیش برامون کلی مفید باشه. ضمن اینکه اگر مانژو در پست خودش بود بازیکنی مثل کاستا می تونست در خیلی بازیها ، روال گردش بازی رو کاملا به نفع ما بهبود ببخشه . درسته که مانژو در کل عملکری فراتر از انتظار داشته و بارها ازش تکل و توپ گیری و خنثی کردن بازی حریف و شرکت در امور دفاعی رو دیدیم ولی قطعا استفاده ازون در پست غیر تخصصی که نیازمند قابلیت تدارک حمله هست و مانژو در این مسئله توانا نیست ، بهترین گزینه ی ممکن نبوده و نیست. حالا هرچقدر از ترکیبهای اولیه ی اشتباه یا تعویضهای نابهنگام آلگری حرف بزنیم کم گفتیم.
بررسی چیدمان های اخیر آلگری بخصوص در خط هافبک :
1- فصل قبل :
ما پارسال کلی زحمت کشیدیم که بتونیم یک 4231 خوب و بی نقص رو ارائه بدیم . و این درحالی بود که در نهایت تلاشمون در فینال لیگ قهرمانان در ناباوری کامل آقای آلگری تصمیم میگیره به 352 یی برگرده که خودش سعی داشت ازش فرار کنه تا ادعا نکنن داره از کنته تقلید میکنه. یک ساعت قبل بازی فینال به ترکیب تیم نگاه کردم . وقتی دیدم 352 چیده تا حد زیادی امیدم رو به فتح جام از دست دادم. چرا باید بخوایم تیم حریف رو در حساسترین بازیها غافلگیر کنیم ؟؟ در حالی که در این جور مواقع اکثرا خودمون غافلگیرتر شده ایم . چرا به جای روشهای روباه صفتانه سعی نکنیم همون فوتبالی که داریم تمرینش میکنیم رو به بهترین شیوه ارائه بدیم ؟؟ بازیکن تاثیر گذاری مثل آلوز داشتیم که براش فرقی نمی کرد بال راست 352 باشه یا مدافع کناری 4231 ، در هر حال آماده بود و کارش رو انجام میداد. تازه می تونستیم از کوادرادو هم بهره بگیریم و گوش راستمون رو با وجود هردوی اونها نقطه ی قوت تیم کنیم و احتمال داشت حتی نتیجه ی جام هم فرق میکرد. بهرحال به احتمال زیاد عملکرد تیم بهتر می بود. یک نیم فصل تلاش کردیم که آلوز و کوادرادو با هم هماهنگ بشن که در نهایت و خاتمه ی زحمتهامون بتونیم ازشون بهره بگیریم. ولی آلگری همه چی رو خراب کرد.
2-فصل جاری :
درسته که هر بازی در طول فصل مهمه ، ولی تیم کلی تلاش میکنه و در نهایت وقتی به نقطه عطف های فصل می رسه باید درصد اشتباه و ریسک رو به کمترین مقدار ممکن کاهش بده . امسال بازی رفتمون با تاتنهام یکی از اولین نقطه عطفهای مهم فصل بود . دو تا وینگر به علاوه ی ماتوئیدی رو تابستان به تیم اضافه کردیم که چکار کنن؟ اومدن تا بتونیم ترکیب قدرتمندی از 433 برای رقبا بسازیم. حالا اگر ماتوئیدی نبود ، آلگری باید جایگزین خوبی براش در تمرینها پرورش میداد. اگر اعتقادی به استفاده از مارکیزیو نداره نقل و انتقالات زمستانی چرا هافبک مناسبی سفارش نداد که هلوی روی کیکش بشه و چرا با وجود مصدومیت های بیش از حد حتی پیاتسا رو هم دادیم رفت !!؟ باید قبول کرد تنها دیبالا رو برای پست هافبک هجومی وسط در 4231 داریم که بتونه وظایف و انتظارات اون پست رو برآورده کنه . در بهترین حالت پیانیچ هم شاید بتونه عملکرد خوبی در اون پست داشته باشه ولی عقب تر و برای بازیسازی بهش نیاز داریم. به نظر من در غیبت دیبالا به هیچ وجه نباید 4231 بازی کنیم. چون واقعا سخته که جزئیات تاکتیکیش رو اجراش کنیم. وقتی کاستا رو در میانه ی زمین به کار میگیریم قابلیتهاش رو میکشیم . با وجود شباهتهای نسبی که در قد و قواره و روش بازی بازیکنهایی مثل کاستا و کارلوس توز هست ولی باید قبول کرد که توز بازیکنیه که در میانه ی زمین میتونه غوغا کنه ، در حالی که کاستا در کناره ها بهتره و عملا یک وینگر خوب با یک مهاجم ثانویه یا یک هافبک هجومی میانی در بسیاری مسائل تفاوت داره.
شاید 433 و 4231 هر دو مشتقاتی از همدیگه باشن ولی در عمل تفاوت کاملا اساسی با هم دارن . در 433 پستی تحت عنوان هافبک هجومی در میانه ی میدان نخواهیم داشت و عوضش دو پیستون میانی در قالب BOX داریم که وظایف حساسی بر عهده خواهند داشت . از جمله باید در زمان هجوم یا پرس از جلو از سمت خودشون به نزدیکی خط دفاع حریف نفوذ کنن که این کار هافبک میانی رو وادار به پر کردن جای اونها میکنه . این در حالی هست که در زمان از داست دادن یا بدست نیاوردن مالکیت توپ و تعویض منطقه ی بازی یا نفوذ توسط حریف ، سریعا باید بتونن برگردن و هر کدوم جاشون رو پر کنن . در حالی که 3 هافبک میانی در هردو ترکیب هستن ولی نحوه ی جایگیری و وظایف و انتظاراتشون کاملا با هم فرق داره . دلیل سردرگمی خط میانی یوونتوس به همین قضیه برمیگرده . اما در 4231 این پویایی در عقب و جلو رفتن و ترک پست کمتر میشه و فقط فاصله ی خطوط باید به صورت یکدست حفظ بشه . تفاوت های زیادی که در این 2 سبک بازی وجود داره و اینکه آلگری میخواد هردوشون رو در طول فصل و حتی بعضا در طول یک مسابقه اجرا کنه ، باعث شده در میانه ی زمین به ثبات مورد نیاز یک تیم مدعی نرسیم. و همیشه احساس کنیم نیاز به یک خرید بزرگ در میانه ی زمین داریم. ولی اینطور نیست . با همین بازیکنها می تونیم هم 433 ی نسبتا خوبی اجرا کنیم هم 4231 ، اما به شرطی که تکلیفمون مشخص باشه و از پتانسیل بازیکنهامون درست استفاده کنیم ، نه اینکه فقط به فکر فروش و جایگزینی و بهانه های الکی باشیم . عملکرد خدیرا در مجموع در 4231 بهتر از 433 بوده . در 433 باید از بازیکن جوانتر و پویاتری استفاده کرد که با بازیکنهای نزدیکش متناسب تر باشه. در یک تیم که حجم بازیهاش زیاده و در چند جام مختلف حضور داره بازیکن نباید مجبور باشه در خلال هماهنگی با 433 یهو به تفکرات 4231 برگرده. غیر ممکن نیست ، ولی به شدت احتمالش کمه که این بازیکنهایی که داریم (حتی پیانیچ) بتونن از پس این تغییرات ناگهانی بربیان، پس جناب مکس باید یکیشون رو انتخاب کنه و پرورش بده. در 433 سه هافبک تیم به شکل خطی تری نسبت به همدیگه بازی میکنن . در حالی که در 4231 یکی از این هافبک ها کاملا جلوتر با وظایف کاملا هجومی تر و حتی بعضا در نقش مهاجم ثانویه بازی خواهد کرد. جایگیری ها و پوشش ها در زمان تصاحب توپ خودی و همچنین در زمان پرس یا دفاع ، در این 2 ترکیب کاملا متفاوته. در هر کدوم ازینها وقتی توپ توسط حریف به سمت خاصی هدایت میشه ، طرز درست عملکرد هر کدام از این هافبک ها با هم فرق داره .
جمع بندی :
در پایان باید عرض کنم که دیگه وقتشه مدیران تیم از خسیس بازی و یکدندگی دست بردارن و تیم رو به سمت درستی هدایت کنن. اینکه آلگری بره و بجاش کی بیاد ، یک بحث کامل و مجزاست و من هم نمی خوام اسمی از کسی ببرم چون باید نشست و بررسی کرد ، ولی طبق علایق شخصیم دوست داشتم فصل 2018-19 یک بار دیگه لیپی رو روی نیمکت ببینم و بوفون هم کاپیتان تیمش باشه که به نظر تا حدی بعید هم هست.
و اما بازیکنها ، استورارو رو میشه قرض داد ، ولی خدیرا رو باید ضمن تشکر از زحماتش بی خیال شد. اگر میخوایم ترکیبهای 3 هافبکه رو برای فصل بعد پیاده کنیم ، باید یک هافبک مطمئن دیگه رو هم داشته باشیم و فکری به حال تجمع بازیکن در خط حمله بکنیم . بخصوص تکلیف دیبالا باید مشخص باشه تا بتونیم نگهش داریم . بهترین پستی که دیبالا می تونه درش به تیم و به خودش کمک کنه میانه ی زمین و تا حدی آزادی هست که باید بهش داده بشه تا در طرفین به همراه وینگرها یا هافبک کناری تکنیکی و سریع تیم ، خط دفاع حریف رو آزار بدن و خلق موقعیت کنن . هرچی بررسی میکنم میبینم با هر چیدمانی بازی کنیم یکی دو بازیکن خوبمون حیف میشن . در 433 دیبالا و یکی از بین هیگی و مانژو - در 352 فرصت بازی همزمان به کواد و برنا و همچنین کاستا و ساندرو نمی رسه و باید 3 مدافع آماده هم داشته باشیم - حالا این وسط یک مقدار 4231 از لحاظ به کارگیری پتاسنیل بازیکنی تیم ، بهتره که اون هم عیب های خودش رو داره که مهمترینش ضعف و ناتوانی خط هافبک خواهد بود. همین مسئله تا حدی 4231 رو منتفی خواهد کرد. (البته این نظریات با توجه به سبک مربی گیری آلگری و بازیکنهایی هست که داریم) برای پست مهاجم یا باید یکی از بین هیگواین و مانژو رو بیخیال شد و بازیکن دیگه ای گرفت که یا اینقدر خوب باشه که فیکس باشه یا اینقدر بی توقع باشه که روی نیمکت بشینه. اگر قراره هیگی و مانژو هردو باشن باید مدیریت کرد که برای بدست آوردن اون پست تلاش کنن ، هرچند میشه نوبتی بازی داد. بهرحال مانژو نباید وینگر یا هافبک هجومی باشه. نکته ی مهم اینکه مشکل ما غیر ازون فاز منفی که خدیرا ناخواسته به میانه ی زمین وارد میکنه ، تک بازیکن های خاصی نیستن. حتی همین الان با حضور خدیرا هم میشه بهتر کار کرد. مشکل همونطور که عرض کردم ریشه ش به مدیریت برمیگرده که مسیر نادرستی برای پیشرفت و اوج گیری انتخاب کرده ن . اعتراض و نارضایتی و ادعا در تیم هست . ای کاش به جای این همه کسب 3 امتیازهای ضعیف ، بتونیم با تمام قدرت و هوشمندانه بازی کنیم و بدون مشکل قهرمانی کسب کنیم و بعد از اون سعی کنیم فرم خوبی که تیم پیدا کرده رو حفظ کنیم و برای هر روز بهتر شدن تلاش کنیم. من که همه ی امیدم رو گذاشته م برای اینکه مدیریت به خودش بیاد و کاری کنن که بازی تیم در حد نام یوونتوس باشه.
از اینکه وقت و حوصله به خرج دادین ممنونم .
پ.ن : با مربی یا بازیکن خاصی دشمنی ندارم - اگر همین آلگری که کلی ایراد ازش گرفتم سعی کنه ایرادهاش رو رفع کنه ترجیحش میدم به خیلی از مربیهای دیگه که بعضا زمزمه ی لینک شدنشون رو به یووه می شنویم. یا خدیرایی که با وجود همه ی عیب هاش باز هم به خیلی بازیکنای دیگه ترجیحش میدم.