2356 پاسخ برای این موضوع

[GioVanni Agnelli]

- منم بودم، چقدر اون یارو ساندویچی ـه بداخلاق بود ! حامد هی میگفت هیییس ! ساکت، آروم باشید یادش بخیر، حامد شب خوبی رو برامون رقم زد.

[pentoriko]

حضور منم ثبت کنید به عنوان جنبنده مسافر هم بهمن بود !

نیک ، قاسم ؛ زهرا ، شما دوتا ^ ، احمدرضا و فامیلشون ، بهمن ، احسان ، آقا حامد ...دیگه کسی یادم نمیاد

[ADP10]

احمدرضا و پسر عموش فكر كنم هم بودن ميگفت اينجا شبيه سيرابي خونه ست تا ساندويچي يادمه همه الويه خورديم تقريبن بهمن آره مسافر تو بودي تو اتوبوس BRT لحظه آخر قصد تجاوز بهت رو داشتم البتو ديگه شب نبود ، حكم سحري رو داشت اونوقت غذا خوردن

[یوونتوس1985]

منم تو اون ميتينگ بودم ولي براي صرف شام نموندم!كار داشتم و سر راه هم آجي رو خوابگاهش رسوندم ! 2سال گذشت!!؟؟

[alex74]

بعد از چند روز بودن در تهران امشب برگشتم شهر خودمون الانم از سالن برگشتم خونه خیلی هم خسته هستم ولی لازم دونستم از * زینب * خانم تشکر ویزه ای داشته باشم این دو سه روز خیلی اذیتش کردم، امروز هم قرار بود به اتفاق چند تا از دوستاش بریم سینما و ساعاتی رو دور هم باشیم اما متاسفانه در آخرین لحظات مشکلی برای من بوجود آمد و نتونستم در خدمت این عزیزان باشم و به نوعی این دوستان از زیارت این حقیر محروم شدن خیلی دلم میخواست این خانم متحول رو از نزدیک ببینم ولی قسمت نشد :sad1:

سپاسگزارم :rose:

[ADP10]

2سال گذشت!!؟؟

آره تقریبن ، من رو فولدر عکساش تاریخ زدم ، 1390/04/06



[img alt=800.jpg width=800 height=600]http://www.shiaupload.ir/images/04407216900963980714.jpg[/img]

ایستاده : نیک ، امید ، حامد ، حسن ، کامران ، چکمول ، من ، زهرا
نشسته : قاسم ، احمدرضا
عکاس نمیدونم کی بوده

[Drughi]

من خودم رو نمیشناسم :np:

[manashf]

^آره ها خودت نیستی!بد افتادی... زهرا هم تیره و تاره... بصیر هم که همیشه آماده ی عکس گرفتنه در هرررر حالتی

[حامد]

با کمی تاخیر یادش به خیر اون شب.

یادمه بهمن یا بصیر زنگ زدن بهم گفتن یه دور همی کوچیکی هست بیا خانه هنرمندان.

آخر شب هم رفتیم به اون جایی که صحبتش شد.

ساندویچی بهشتی تو خیابان خاقانی جنب خیابون بهار جنوبی و یک جورایی حوالی ایستگاه متروی دروازه دولت تهران هست.

این ساندویچی پیش از انقلاب برای یک بانوی ارمنی بوده که البته نه ساندویچی که یه ع.ر.ق فروشی (دقیقاً به همین اسم بوده ها) بوده. بعد از انقلاب این مغازه تحویل همین آقا بد اخلاقه که اسمش علی آقاست داده می شه. خونه علی آقا هم تو محله یاخچی آباد تهران است. آذری زبونه. با یه آقای پیری اونجا رو می گردونه. یه روایت هست اون آقا پیره پدرشه یه روایت هم هست دوستشه و یه روایت هم بین بچه هایی که اونجا می رن هست که روحه علی آقاست!

میز و صندلی، یخچال، مهتابی و خیلی چیزای دیگه این ساندویچی همونایی هست که پیش از انقلاب شکوهمند اسلامی بوده.

این ساندویچی البته شهرت فری کثیف، شاپور کثیف و اسامی اینچنینی رو نداره اما به دلیل نزدیکی اش با دانشکده سینما و تئاتر همیشه مورد توجه این قشر ا دانشجوها بوده و هست.

ظهرها اونجا مثل این فیلم های شوروی دهه 80 محل غذا خوردن طبقه کارگر با همان مختصات کارگری و عصر ها و شب ها پاتوق قشر هنری و افه هنری - خاکی هاست.

قیمت ها طبق آخرین دیداری که داشتم کمی بالا رفته اما باز عجیب می چسبه. من که همیشه یه پرس الویه با یه نوشابه شیشه ای می خورم. اما شاهدین معتقدند هرقدر غذایی که سفارش می دید چرب تر و به تعبیری کثیف تر باشه میزان چسبیدنش به همون اندازه بالاتره.

مرحله آماده سازی و تحویل غذا در این ساندویچی شدیداً کند است و اگر در این فاصله شلوغ بازی و اعتراضی صورت بگیره بلافاصله با فحش ترکی و رکیک علی آقا مواجه می شویم. البته اگر این صداهای شلوغ به همراه کلی لوس بازی و ناز و افاده از طرف دوشیزه گان هنری باشه علی آقا نه تنها کاری نداره بلکه با لبخند شما را همراهی خواهد کرد. فلذا رفتن به این ساندویچی با یک صنم لحظات دلپذیری را برای شما به ارمغان خواهد آورد.

اگر در حین خوردن غذا دیدید که روح علی آقا (همان پیرمرد که صحبتش شد) ناگهان به دستشویی رفت و بعد از بازگشت دست خیسش را با بیژامه اش (بله بیژامه ... چون ایشان همیشه به جای شلوار با بیژامه در حال تردد در مغازه هست ) خشک کرد و بلافاصله با همان دست استیک را از یخچال درآورد و بادست نیمه خیسش بر روی فر گذاشت سعی کنید در کمال خونسردی وقتی همان غذا را پخته شده جلویتان گذاشت با خضوع و خشوع میل کنید وگرنه نامبرده با احضار روح بروسلی دمار از روزگارتان در خواهد آورد.

اعتراف می کنم که دو - سه باری همسرم را نیز با خودم به این ساندویچی نوستالژیک بردم و البته بدون شوخی خیلی هم غذا چسبید و خوش گذشت.

آخرین بار همین سومین روز نمایشگاه کتاب بود که صبح یک روز جمعه رفتم. به خدا قسم سه تا مشتری اونجا بودن که داشتن راجع به سفرهای خارجی شون با هم حرف می زدن. یکیشون چنان با آب و تا از مکزیک رفتنش می گفت که من با هر لقمه مشتاقانه به حرفهایش گوش می دادم و در دل می گفتم: اوه چقدر باکلاسه این آقاهه. خوش به حالش.

آره دیگه، اینکه این ساندویچی همچین جاییه خلاصه.

از دیگر نکات جالب این ساندویچی، یک تلویزیون سیاه و سفید قرمز رنگ قدیمی هست - یک تابلوی عکس که چند تا پسر و دختر با علی آقا انداختن و رو تخته شاسی زدن و دادن بهش - یه عالمه جعبه نوشابه شیشه ای - یه گربه گشنه که همیشه در نهایت ادب بیرون ایستاده و با متانت لقمه های مشتری ها رو می شمره و یک کوچه بن بست با کلی خونه آجری و دنج جهت اعمال منافی عفت به خصوص در شب های پرستاره.

امیدوارم چیزی رو جا ننداخته باشم.

[Drughi]

الویه هاش واقعا حرف نداشت ، پر ملات ولی چربی بقیه غذاهاش که کف سینی پخش بود یه چیزی تو مایه های نفت بود

[GioVanni Agnelli]

- خب، به قول خودم ادا كردم و هفته ديگه براي يك برنامه كاري-تفريحي تقريبا 4، 5 روزي ميام تهران. فقط چون برنامه هام يه خورده بهم ريخته ست (البته نبود، ديروز شد ! :np:) نمي دونم كي ميتونم ببينمتون و اصلا چطوري ! ولي با بصير هماهنگ كنيد، يه روز از بين 2شنبه يا 3شنبه خيلي عالي ـه. مشكلاتتون رو هم توي يك كاغذ بنويس و شخصا تحويلم بديد

[Keyvan]

اگه هفته دیگه باشه به احتمال 99% شاهد حضور من هم خواهید بود!!! :rainbow: :wink2: فقط اگه قراره باشه لطفا سریعتر تاریخش رو مشخص کنید تا ما تکلیف خودمون رو بدونیم!!!

[Shaktak-Juve]

من درگیر اثاث کشی (جابجایی) ام ، منتهی ش خوشحال میشم بهمن اومد تهرون ببینمش ، بصیر خودش بهم خبر میده انشاله!!!

[Omid Zamani]

هم اکنون در تهران ، بازارها بسته شدند ! حمل و نقل عمومی از کار افتاده، مترو ها خاموش شده اند ، فرودگاه ها تعطیل شده اند ، سیستم برق رسانی ، آب رسانی و خدمات شهری به کلی نابود گشته و زندگی مردم تهران بعلت حضور ناگهانی بتمن ( شگفتی قرن 21 ) در هفته ی آینده به کلی مختل شده . :np:

[imijoon]

آقا منم دوس دارم باشم. لطفا بهم خبر بدید اگه برنامم جور شد منم بیام :flower:

[quagliarella]

منم هستم :flower:

[sos]

ياسر الان فك كردى من نيستم يكى تو يكى من پايه ميتينگ و اينجور چيزايم!

[Prince Claudio]

بهمن خیلی دوست داشتم منم باشم ولی خوب هفته پیش تهران بودم دوباره بیام احتمالا راهم ندن

[Keyvan]

همونطور که توی پست قبلیم هم گفتم لطفا تاریخش رو هر چه زودتر مشخص کنید تا ما تکلیف خودمون رو بدونیم و برنامه ریزی لازم رو بکنیم!!! :hc: به نظرم طلسم داره شکسته میشه و من بالاخره توی این میتینگ حضور پیدا می کنم!!! فقط امیدوارم این تاریخش رو زودتر مشخص کنید!!!! :flower: :thankyou:

[ADP10]

سه شنبه ساعت 5 عصر ، خانه هنرمندان ، هرکی میاد بسم الله بیاد اعلام کنه