Up and at 'em, Atom Ant
پدر سیسیلیش، هواخواه میلان بود.زمانی که درجعبه رنگی،تیم محبوبِ سیاه سفیدش را می دید، پدرش مانند کسی که مارتینی خورده، تلوتلو خوران می آمد و تی وی را خاموش می کرد.جو دندهایش را به هم میکوبَد. پیراهنش را میجود.قلبش سیاه سفید بود. در نهایت در 9 سالگی زمانی که در تورین خبری از ابر ومه و دود مارلبرو نبود، به یووه پیوست. کنار دریچه میترالِ قلب یووه، پسرک کوتاه قدِ اهلِ تورین، توپ بازی میکرد.مارکیزیو ، دیچلیه، و جو.3 استعدادایتالیایی برتردر آکادمی بیانکونری.می گفتند در آینده از آنها بیشتر می شنوید،جو اهمیت نمیداد. همچنان سرش رو به پایین، به توپ دوخته شده بود.در روزهای عادی که مانند شبها می آیند و می روند.یک زمین تمرینی، یک جفت استوک سیاه و سفید. یک دروازه و تمرینِ شوت.رویایی داشت.میخواست مانند دلپیرو شود...
همه چیز قرار بود شروع شود، از همان پریماورا.از ته کوتاه بود.موهایش.دستش را با حس نوازش روی سرش نمی کشید.فقط زمانی که توپ در اغوش دروازه قرار نمیگرفت.دست نوازش خورشید و آفتاب داغ روی سرش.سباستین در حال اثباتِ خودش به عنوان یه استعداد نــاب فوتبالی.زمانی که یووه را سقوط دادند او صعود کرد.درسری ب، 12می 2007 اولین دیدار مقابل بلونیا.جای رافائل پالادینو، و پاس گل برای ترزگه.اجابت دعا.بازی در کنار اسطوره کودکی.میگفتند با استعداد است.اما تنها 3 بازی به همراه یووه.
پس از گذشت آن سال مدفون، همراه دوستِ قدیمیش ، مارکیزیو، یک رفت و برگشت به آمپولی، 35 بازی برای کسب تجربه.پتانسیلش را نشان داد. تیم زیر ۲۱ ساله های ایتالیا با درخشش جووینکو، قهرمانِ تورنومنت تولو شد.عنوانِ ارزشمند ترین بازیکن.جا پای بازیکنانی همچون ریکلمه،مانوئل روی کاستا و خاویر ماسکرانو.
اما...پس از آن 2 فصل نه چندان موفق در تورین.روزهایش مانند یک عاشق پریشان سپری شد. گفتند نتوانستی!دستانش نزدیک دمای یخ.یه نگاهِ سردِ نیمه بریده. و رفت.اما در را نیمه باز گذاشت! پارما. اوج درخشش پسرک 162 سانتی. 66 بازی و 22 گل.دوباره متولد شد.فصل 2011-12 و به ثمر رساندن 15 گل، تضمین بلیط بازگشت به یوونتوس آرنا و دری که هنوز نیمه باز بود.سرمربی سابق پالرمو و کالیاری داویدبالاردینی در موردسبامی گفت:”من بازی جووینکو را دیده ام، ممکن است بگویید دیوانه شده ام، اما او در سطح مسی است، تفاوت زیادی میان این ۲ بازیکن نیست!”جیوسپه فورینو در ستایش جو میگفت:" در آینده شماره ۱۰را بر تن خواهد کرد.سباستیان میتواند موفقیت بزرگانی همچون دل پیرو، میشل پلاتینی، روبرتو باجو و زین الدین زیدان را ادامه دهد”.
21 ژوئن 2012، باردیگر خود را در آغوش بانو دید.با آرزوی پوشیدن پیرهن شماره 10،عدد 12 را برداشت.بعد قهرمانی در سری ب، اولین افتخار...شکست 4-2 ناپولی و قهرمانی با یووه در سوپر کاپ تحتِ فرماندهی کنته. آنتونیو سال اول به او اعتماد داشت.42 بازی در مجموع و 11 گل.موردِ بحثِ پیر مردهای کنارِ استادیوم یووه آرنا.در قابِ کوچک او را دیدند.عاشقش شدند.نشانه با انگشت اشاره هم سو با رسانها: او وارثِ دلپیروست...با توجه به جثه اش اولترا دراگی های که با گلزنیش فریاد سر میدادند، و هوادارانی که تلویزیون را بغل میگرفتند، به اولقبی دادند.
مورچه اتمی atomic ant. نه ابر قهرمانِ کمپانی مارول، بلکه یک سوپر هیرو کارتونِ، دهه 60 ای! پرواز، سرعت فوق العاده، قدرت باور نکردنی،ضد ضربه از ویژگی های این قهرمان کمیک بود و با تکه کلام معروفش ..Up and at 'em
مهارت در تکنیک زنی، خلاقیت، ذکاوت و هنر ضربه ایستگاهی در سبک بازیش. تمام استعداد فنی و فانتزی یک ستاره را داراست. دوره کلودیو رانیری، چیرو فرارا، آلبرتو زاکرونی ، جو فرصت درخشش پیدا نکرد.مانندِ حضور در دوکها،وینگر، گوشه محوطه جریمه حریف، پست مورد علاقه اش بود.اما چهره اش فتوژنیک نبود. با 60 کیلو وزن،مانند صندلی های اوراغِ دل آلپی، به او اعتماد نداشتند.فصل بعد.انگار بخت او در تورین با بدشانسی پیوند خوده بود.از دست دادن نصف بازیهای فصل و زدن تنها 2 گل.کاهش اعتماد به نفس و شروع سیرِ سقوط.عادت به نیمکت نشینی.نحسیه 13 سالِ 2013. اما هنوز مورچه گاهی که فرصت پیدا می کرد، شکوفه استعدادی که میوه نشده بود را نشان می داد.6 اکتبر2013 در پیروزی3-2 مقابل میلان، توپ را برداشت.چند دریبل و یک شوت و تمام.اما باز هم دوران افت...سوتِ اولترا دراگی ها.کنته او را در آغوش گرفت میگفت: ساکت شید لعنتیها...نگاه جو مانند نورِ نیمه سردِ ماه به زمین می تابید....
سبا قاعده بازی را نمیدانست سرش پایین بود، مانند فرد بدون وکیل در دادگاه.رقص باله آرزوهای بد باد رفته جلوی نگاهش.علگری آمد، به او اعتقادی چندانی نداشت 2 گل درکوپا ایتالیا، صعود به یک چهارم، آخرین شیدایی مورچه اتمی برای یوونتوس.
جو با مریم مقدس نسبت نداشت، فقط میخواست روح القدوس یک شهر شود.هدفی که آرزو باقی ماند، رویایی که تبدیل به خواب شد.روزهای خوب عوض شد.سباستین این روزها مرد دیروز نیست.2 سوپر کاپ 2 اسکودتو، یک جام سری ب، دستاور جووینکو همراه یووه.شاید چشم ها نفهمیدند چگونه شد اما در زمستان، صدای لولا قطع شد.بدون وداع.دردناک با چاشنی اشک های یخ زده و بغض خورده ،درِ نیمه باز را بست ورفت.
شاید زمانش بود که جو مکان دیگر را برای پرواز انتخاب کند.آسمان همه جا آبیست، در تورنتو اف سی با لغزش لبخندی معنادار. شرایط مساعد بود.جووینکو عوض نشده.موهای ساده،تکنیک زن، و همچنان عجله برای برداشتن توپِ ضربه ایستگاهی.تمام 23 بازی در ترکیب ابتدایی،16 گل و 11 پاس گل.مرد اول تورنتویی ها!مانند سوپر هیروعه"مورچه اتمی"، سباستیان،در ام ال اس کوبنده و قوی و سریع است...
برنارد شاو یکی از فیلسوفان تاریخ،که افکارش جلوتر از زمانش حرکت میکرد میگوید:معجزه های بسیاری بی فرجام باقی می مانند،اما صاحب معجزه هر چند ناتمام هم، تا آسمان بالا می رود...حکایت او دربیانکونری پشت یوونتوس آرنا دفن شد،اما اکنون در گوشه ای مینشینیم و برایش دعا میکنیم. برو بالا پسر.... Up and at 'em, Atom Ant