شما هم اکنون در حال مشاهده انجمن ها به صورت کاربر مهمان می باشید.در این حالت شما دسترسی به تمامی امکانات انجمن ندارید و امکان دریافت فایل ها به جز خود IPB را ندارید. اگر که عضو سایت می باشید اینجا را کلیک نمایید. در صورتی که تمایل به عضویت دارید اینجا را کلیک نمایید. عضویت در سایت رایگان می باشد!
كشكول:عاشقانه هاي هواداران براي يووه
#61
ارسالی 08 March 2008 - 01:08 AM
#62
ارسالی 08 March 2008 - 11:50 AM
#63
ارسالی 08 March 2008 - 12:54 PM
حالا تیم ما برگشته، با همه ی ناتوانی اش مردانگی میکند. یک ضلع مثلث بالای جدول به نام یووه نوشته شده. مغلوب بزرگان نشده. این افتخار دارد. رویگردانی داوران تا حد اعتراض روزنامه های سابقا شکاک پیش رفته. قوانین فوتبال برایشان تغییر کرده!
اشکمون رو در آوردی پسر ! همه مون بدون شک افتخار میکنیم که یوونتوسی بودیم . هستیم و خواهیم بود .
این ارسال + ارسال های آقا حامد در مورد ایتالیای عزیز در تاپیک (( ایتالیا )) بهترین ارسال هایی هستن که در این مدت در فروم یووه دیدم .
#64
ارسالی 09 March 2008 - 10:08 AM
#65
ارسالی 24 March 2008 - 03:24 PM
#66
ارسالی 30 March 2008 - 03:47 AM
#67
ارسالی 04 April 2009 - 09:57 PM
#68
ارسالی 27 April 2009 - 05:39 PM
#69
ارسالی 13 May 2009 - 10:35 AM
#70
ارسالی 13 May 2009 - 10:38 AM
#71
ارسالی 19 May 2009 - 08:45 PM
#72
ارسالی 04 September 2009 - 12:30 PM
#73
ارسالی 26 September 2009 - 01:34 PM
#74
ارسالی 13 November 2009 - 03:45 AM
#75
Guest_Marco_*
ارسالی 23 November 2009 - 07:23 PM
#76
ارسالی 15 December 2009 - 02:16 AM
#77
ارسالی 14 January 2010 - 07:06 PM
در نااميدي بسي اميد است :flag3: :flag3: تيم قهرمان سياه سفيد(بيانكونري) است
البته در پايان فصل منظورم هست
من اين شعر رو نميخواستم رو كنم و بذارم آخر فصل بگم ولي ديگه گفتم
#78
ارسالی 19 January 2010 - 04:05 PM
:
به بعد آن وقت که میلان نماند یکی آمد و سرش را خاراند
بگفت در این جام که میلان نیست ازین پس به دیگر یار ایتال کیست
بگفت رئال ز تاج سرش بزد رائول هم لاف کشورش
بگفتش به خنده که اندر جهان دارم کشوری که ندارد جهان
ببرد به فخر بالا دست بد بیامد یکی و سیلی ای بزد
بگفتش به نام چکمه و سن سیرو بسوزانمت خودم که ام دل پیرو
باز گفت الکسی به رائول که من مشتت بزنم به هر موی تن
لهت کنم من با اسب تورینی که احسنت گویدم خود مالدینی
ز باجو آورم یک انگشتری بریزم سرت گورخر لشگری
بازوبندم باشد ز مرد شجاع شماره شش وسط دفاع
بمالم فکت به مشت جیجی تا روزی که آید خود جانلوئیجی
بگویمت که به برف و بوران بیاید میلانی به شهر توران
که اول به پرچمت ببندم سرت بیارم همی خون ز آن پیکرت
که جنگ با شما نباشد مشکل ندود حلت کند ای بچه خوشگل
به شهر ونیز در آب اندازمت به جان سزار که کار سازمت
چنین میگفت آن اهل ایتال که آمد به خود کاپتان رئال
چه گویی یاوه از یر رئال چه کند دیگر آن ندودک زال
شما را دگر در جهان یار نیست بگو مرا که کجا جالوئیجیست
که ما داریم یکی چون ساویولا شما در کف اینتر و ویولا
هوادارنت همی کم آورند به پیش راموس سر به خم آورند
بزد الکس بر سرش یکی و دو داد که خود لیپی پرچمم بداد
گر اندر میلان بباشد صد خر آ ث خود بس است برای یک شهر
به ندود مگو فرسوده و پیر فراموش کردی مگر آن جن گیر
به اسکیتش باز دریبل زندت در شهر مادرید به گل بردت
که بد از یووه و چکمه اش گفتی سر خود دادی مفتی مفتی
#79
ارسالی 23 January 2010 - 01:57 PM
#80
ارسالی 02 February 2010 - 04:22 AM
از دریچه تا شفق یک قاصدک حائل شده
از سکوتِ سرد تو این اشک ها نازل شده
بانوی شهر مه و شب! آسمان ها را ببین!
از غروب خنده ات حتی افق مایل شده! . . .
:cry2:
1 کاربر در حال خواندن این موضوع است
0 کاربر، 1 مهمان و 0 عضو مخفی