تقدیم به قلبهای زخمخورده بیانکونریها
هرگز فراموش نخواهیم کرد . . .
لیزا جابز یگانه دختر استیو جابزِ فقید در کتاب خاطراتش «Small Fry» رویهای کمتر دیده شده از زندگی خصوصی پدر شهیرش را به جهان معرفی کرده است. او در بخشی از این کتاب نوشته: «مادرم همیشه به من میگفت پدرت بعد از به دنیا آمدن تو، ما را برای همیشه ترک کرد و تا سه سالگی نیز انکار میکرد که تو دختر او هستی!» در سالهایی که استیو جابز همچون پیامبری نوظهور در دریایی از ثروت و اعتبار، ابر انسانِ تکنولوژی قرن بیست و یکم به حساب میآمد، لیزا و مادرش با فقر و افسردگی در گوشهای از آمریکای بزرگ روزگار محزونشان را سپری میکردند. هر قدر به اعتبار استیو افزوده میشد، خانواده فرودست و گمشده جابز بیشتر در قعر و نشیبِ فرو میرفتند. «تراژدی جابز» محصول معجونِ تلخ اوج در پوسته و سقوط در مغز سیبِ گاز زدهای بود که روزی شیرینیاش از آن طبقه متوسط و بالادست جامعه و کالی و گندیدهگیاش نصیبِ فردوستانی همچون خانوادهاش شد.
داستان زوال اخلاقی سرمربی قرمزهای منچستر در شب ناامید کننده مغلوب شدنِ یوونتوس در مقابلشان، تحلیلی نزدیک به سرنوشتهای دوگانه استیو و دخترش لیزا دارد. یوونتوسیها سرمربی و بازیکنان تیمشان را بابت قصور در کسبِ این شکست خواهند بخشید. بازیکنان و الگری نیز درس قدیمی «تیمی که گل نزند، گل میخورد» را یکبار دیگر مرور خواهند کرد. اما آنچه پروندهاش هرگز و یا دستکم به این زودیها فراموش نخواهد شد؛ خیمهشب بازی عروسکی است به نامِ «ژوزه مورینیو!»
بیتردید حرکت تأسفبرانگیز مورینیو هرگز از اذهان طرفداران یوونتوس پاک نخواهد شد. او که همیشه برای رفتارهای غیر متعارف و حاشیهبرانگیزش علت میتراشد و با سفسطهچینیهای عجیب به توجیه اعمال و رفتارش میپردازد، این بار نیز از اینترمیلان وام گرفته و خود را در قامت یکی از اعضای خانواده نراتزوریها فرض کرده و توهین (خیالی و اثباتنشده) به این تیم را به مثابه اهانت به خانوادهاش دانسته است. دستان به گوش چسبیده با آن میمیک ترحمبرانگیز صورت مورینیو و تلاش برای شینیدن صدای طرفداران بیانکونری پس از پایان سوت بازی آنقدر به حیثیت طرفداران سیاه و سفید یووه گران آمده که تکههای تصویریِ حرکت بیدلیل و توهینآمیز مورینیو همچون کابوسی عذابآور، همراه جهنمیِ اندک ساعات گذشته از دیدار یووه در مقابل منچستر بوده است.
در لحظاتی که به نظر میرسید مورینیو میبایست در دلش خدا را بابت کسب یک پیروزی خلقالساعه و کاملاً بادآورده شکر کند و دستانش را به جای قراردادن در کنار گوشش به جیبهایش بگذارد و به رختکن برود و بازیکنان تیمش را تحسین کند، قلب تیفوسیهای حاضر در ورزشگاه آلیانتز را نشانه گرفت و به اجتماع چند ده هزار نفری حاضر در استادیوم و میلیونها هوادار بانوی پیر در سرتاسر جهان آشکارا توهین کرد؛ رفتار عجیب و زنندهای که از دید دوربینهای تلویزیونی نیز دور نماند.
منچستر یونایتد؛ باشگاهی ثروتمند و قدرتمند از حیث امکانات سختافزاری و نرمافزاری در فوتبال جهان است. فوتبالیستهای بزرگی در تاریخ این باشگاه نقشآفرینی کردهاند و بسیاری از آنها نماد اخلاق و ایفاگر خاطراتی ماندگار در فوتبال اروپا هستند. شاید اگر از ماتیچ گرفته تا سانچز و حتی پاول پوگبا شاهد چنین اعمالی بودیم توانایی دلیل تراشی داشتیم اما پذیرفتن این توهین از سوی یک سرمربی سرشناس و 55 ساله آنقدر ناباورانه و عجیب است که حتی اعتراض شدید بازیکنان یووه از جمله لئوناردو بونوچی و پائولو دیبالا را نیز بلافاصله به همراه داشت. شیاطینسرخ و سرمربی مغضوبشان حالا یک عذرخواهی بزرگ به خانواده یوونتوس بدهکارند. یک بدهی سنگین و کاملاً جدی که گذشت هر ساعت به چرکین شدن آن خواهد افزود.
پرسش اینجاست؛ ارزش و بهای واقعی فردی مثل ژوزه مورینیو چقدر است؟! بزرگترین مجازات برای عالیترین مقام یک تیم سرشناس فوتبال که اینچنین روح عمومی یک تیم بزرگِ دیگر را جریحهدار کرده چه باید باشد؟ تیم تحت هدایت او در طول 90 دقیقه هرگز حرفی برای گفتن نداشت و جز چند صحنه پایانی توان خلق موقعیتی حداقلی بر روی دروازه حریف را نیز نداشت و اگر شومی بخت بیانکونریها گریبانگیر این تیم نمیشد او باید با تیمی گلباران شده به منچستر باز میگشت و چمدانهایش را به مقصد پرتغال میبست. بنبست فنی و اخلاقی مورینیو در ظاهر شاید دستاوردی سه امتیازی برای او به همراه داشت اما در زیر پوست عفونی این رهآوردِ کاذب، چیزی جز روایت یک فروپاشی به همراه نداشت.
رفتار مضحک مورینیو چه عذرخواهی باشگاه منچستر با چاشنی محرومیت از سوی یوفا را به همراه داشته باشد چه نداشته باشد، یک پلان تا همیشه در تورین از او باقی خواهد ماند؛ پرترهای مضحک، رقتانگیز و مضمحل از یک مربی سقوط کرده. بیانکوفَنها هرگز نقطهای بر پایانِ این ماجرا نخواهند گذاشت و قاب زشتِ مورینیو در تورین را هرگز فراموش نخواهند کرد . . .