وقتی عشقهات همه قرمز پوشیدن!
اولی شیلیایی بود و مست حالیش نبود چیکار کرد دومی برگشت ب عشق اولش اینم هیچ اما تو آبی بودی ک سر بالا رفتی آقای بونو!
هیچوقت مصاحبه های بعد از رفتنشو نخوندم.. هیچوقت مصاحبه های بعد از رفتن هیچکسو نمیخونم.. اصلا هیچوقت سراغ رفتنیارو نمیگیرم...
انگار ی چیزی بم میگه ازشون متنفر باش! ولی دیگه کافیه قلبم واسه این همه تنفر جا نداره حقیقتا... تو ک رفتی دیگه لطفا اسم ما رو نیار... بذار فراموش بشی... جمله ای ک ب همه اونایی ک با پای خودشون رفتن گفتم...
05:09
من نمیتونستم ازش متنفر باشم پس سعی کردم فراموشش کنم اما زهی خیال خام! همیشه ی آدمایی تو زندگیم بودن ک میخواستم نشون بدم ازشون متنفرم اما ته دلم نبودم... امروز ک ب گذشته فک میکردم یاد گلش ب شاختار افتادم قشنگ طاق دروازه رو آورد پایین! اون گل اولین گل یوونتوس تو ورزشگاه جدید تو ی بازی اروپایی بود! اون شب با اینکه مساوی کردیم ازش بیشتر خوشم اومد احساس کردم ی ایتالیایی دیگه پیدا شده واسه روزای سخت... ی تکیه گاه...
من بونوچی رو بخشیدم چون هنوز تو دلم جایی براش هست... چون نبخشیدن هیچ اهمیتی برای اون نداره و هیچوقتم قرار نیس ک بفهمه! الانم ک بخشیدم بازم اهمیت نداره و نمیفهمه! پس بهتره این نفرت ظاهری رو بذارم کنار...
فقط امیدوارم مثل همه اونایی ک میبخشم دوباره ی گند دیگه بالا نیاره ک آدم پشیمون بشه!
اون پاتم اینقد نگیر جلو توپ مطمئنم دفع ضربه حریف راحت تر از مهار توپیه ک ب پای تو میخوره و تغییر جهت میده!