Pavel Nedved: a Golden Career between Revolutions & Trophies
موهای طلایی ، چشم های آبی ، لاغر اندام ، یه شاهزاده ی فریبنده ؟ نه پاول ندود! اما داستانش مثل قصه های شاه پریانه ، یه قصه ی زیبا. ولی به جای اینکه آخرش یه شاهزاده خانم زیبا رو ببوسه ، جام های بی شماری رو که در کریر باشکوهش کسب کرد بوسید.بله البته توپ طلا هم جزوش بود."فرشته ی مو طلایی" ، "چکیِ متعصب" ، هر چی دوست دارید صداش کنید.موضوع عوض نمیشه. تحرک مداوم ، تغییر سرعت باور نکردنی و هم چنین کیفیت تکنیکی.ترکیبی از خصوصیات انفجاری.و تو زمین هم برای همه مهارنشدنی بود
تو شهر چب به دنیا اومد ، اسم پدرش واکلاو بود ، یه کارگر و اسم مادرش هم آنا.در سال ۱۹۷۲ ، ۴۳ سال پیش. کودکی شادمانه ای داشت و دیپلم نقشه برداری گرفت. موج آرومی بود تو دریای طوفانی اون کشور.بعد سال ۸۹ انقلاب م.خ.م.ل.ی رخ داد ، یه انقلابی بدون خشونت.که باهاش رژیم از هم پاشید.اتفاقی که عمیقا روی پاول تاثیر گذاشت ، همچنین از لحاظ انسان شناختی. علاوه بر اون آدم باید از تاریخ درس بگیره.بچگیش رو وقف فوتبال کرد. تا از سیاست فرار کنه. از گشت های نظامی ، حمله ها ، اعتراضات و آشوب ها در واقع.پاول و توپ ، بهترین دوستش با هم بودن. ۵ سال بعد تو تیم جوانان اسکالنا بازی کرد ، شهری که توش بزرگ شده بود.بعدش در چب تبدیل به یه قهرمان شد.و پدرش بهش افتخار می کرد.چند سال بعد به پایتخت رفت ، به پراگ اونجا واسه ی دوکلا و اسپارتا بازی کرد.سال ۹۶ سال تغییر بود.جهان غرب یه ستاره رو کشف کرد ، موطلایی ، درخشان و زیبا.هیچ چیز اتفاقی نیست نه در فوتبال نه در زندگی.
بازی دوم یورو ۹۶ ایتالیا به مصاف چک رفت ، جایی که خیلی رسیع تبدیل به کشور جدیدش شد.ندود اولین گلش برای تیم ملی بزرگسالان رو به ثمر رسوند و چک اون بازی رو ۲-۱ برد.به فینال رسیدن و اونجا به آلمان خوردن.واسه پاول بازی خاصی بود ، چب در واقع فقط چند کیلومتر با آلمان فاصله داشت.در نهایت چک نایب قهرمان شد و کلی ناامیدی به همراه داشت ، ناامیدی و بعش شوق انتقال به لاتزیو.
یه تصادف دیگه ، یه بازی دیگه از سرنوشت ، در سومین فصلی که با آبی آسمانی ها بود ، سوپرکاپ رو مقابل یوونتوس فتح کرد.۲-۱ بازی تموم شد.بازی که پاول توش درخشید و گل زد.سال ۲۰۰۰ سال قهرمانی بود ، رقیبشون ؟ باز هم یوونتوس.تو بازی رو در رو ؟ نه ، لاتزیو رجینا رو برد ، یوونتوس هم تو خونه به پروجا باخت. اون پسر چبی تو رم مهمونی بزرگی داشت.حالا ندود تو خونه اش تبدیل به یه الگو شده بود.خدایی که دنبالش می گشتن و پیداش کرده بودن و بعد هم عاشق و دیوونش شدن.و بعد هم داستان ندود در یوونتوس که همراه با کلی شادی بود مثل اون اسکودتوی دور از انتظار در ۵ می ۲۰۰۲ . ندود البته درد هم کشید ، نیمه نهایی لیگ قهرمانان ، بازی برگشت با رئال مادرید : "من روی مکمنمن خطا کردم ، و بعدش فهمیدم که گرون واسم تموم شد. مستعصل بودم ، گریه میکردم و نمی خواستم کسی بهم دلداری بده."
یوونتوس رفت فینال ، اما پاول فینال مقابل میلان رو از دست داد ، در نهایت روسونری قهرمان شد.ولی تقدیر بالاخره اونچیزی که که لایقش بود بهش برگردوند.توپ طلا رو برد چیزی که پیش زمینه ی یک درد دیگه بود.سه سال بعد ، کالچوپولی اتفاق افتاد ، همه از یووه فراری بودن. اما ندود؟ نه. خیلی اون پیراهنو ، اون شهرو دوست داشت.پس از سری ب شروع کرد فصل بعد رو.سال ۲۰۰۹ تصمیم گرفت بازنشسته بشه ، بازم سرنوشت کار خودشو کرد ، بازی آخرش با لاتزیو بود. پرده فرو افتاد.یه پرده ی طلایی! مث کریریش، مث موهاش ، مث اون قدرشناسی که شامل حالش شد. عمری که با توپ و به خاطر توپ سپری شد. اون یه مدال طلایی نامبر وان بود. و در نهایت ، بهترین آرزوها رو واست داریم پاول ندود.
پ.ن : وقتی اینقدر مهمی که ، سایت جانلوکا دی ماریتزیو ، تو ۴۸ ساعت مونده به پایان نقل و انتقالات ^^ این مقاله رو بهت اختصاص می ده ...
Simply a Legend