من به چشم خویشتن دیدم که جانـــــم میرود . . .
1
از روزی که طرفدار یوونتوس شدم تا به امروز 28 سال از همراهیام با این باشگاه میگذرد؛ 14 مربی در دورههای زمانی کوتاه یا بلندمدت روی نیمکت یوونتوس نشستهاند؛ روزهای پر فراز و نشیبی پشت سر گذاشته شده؛ از جووانی تراپاتونی تا پیرلو این کشتی شاهد سکانداران فراوانی بوده. (تراپاتونی، لیپی، آنچلوتی، کاپلو، دشام، کورادینی، رانیهری، فرارا، زاکهرونی، دلنری، کونته، الگری، ساری و پیرلـــو) غیر از دشام همه ایتالیایی بودهاند و همیشه یکی از عمده دلایل استمرار هواداریام از یووه نیز همین تقید و ابرام باشگاه بر استفاده از تفکر ایتالیایی برای هدایت تیم بوده. (دستکم در دوره طرفداری من که اینچنین بوده)
بیتردید دوره حضور چیرو فرارا و لوئیجی دلنری ضلالتبار ترین فصلهای یووه از حیث داشتههای تاکتیک و فرماسیون و ساختار تیمی در سالهای اشاره شده بود. روزهایی که فارغ از سیاستهای باشگاه، توانمندی سرمربی، کیفیت بازیکنان و عوامل اقتصادی، شماتیکِ بازیهای یووه زجرآور، ناراحتکننده و خجالتآور بود. هم در نتیجه فاجعهآمیزترین رکوردها را میزدیم و هم حیثیت باشگاه در معرض هتک بود.
2
عاشق آندرها پیرلو بوده، هستم و خواهم بود. بسیار قبلتر از سال 2006 شیفته او بودم و همیشه آرزوی دیدن او با لباس یووه را داشتم. رویایی که نهتنها درحد اعطایِ کسوت بازیکن که با پوشاندنِ اجباری ردای سرمربیگریِ یووه به طرز عجیب و غریبی تحقق یافت؛ یعنی چیزی بیشتر از آنچه آروزیش را داشتم. افسوس و دریغ که در کمال حیرت و ناباوری باید اعتراف کنم یوونتوس تحت هدایت او هیچ رهیافتِ تاکتیکی و استراتژیک ندارد و یووه کاملاً خلع سلاح شده و سردرگم، از نفس افتاده و عقیم در مقابل حریفانش قرار میگیرد. از نخستین بازی در سری آ که با پیروزی همراه شد تا نمایشهای اروپایی و همین باختِ نانجیبانه مقابل بنهونتو.
3
متأسفانه با تمام احترامی که نسبت به تیم مدیریتی دارم باید اذعان کنم؛ به دلیل تخمینی اشتباه در راهبرد، هدفگذاری قمارگونه و درآمیختن آن با توجیهاتِ بهحقِ اقتصادی، باعث سلاخی شدن اعتبار و محبوبیت آندرها پیرلو بر نیمکت دشوارِ یوونتوس شدهاند.
4
یوونتوسِ پیرلو فاقد تمام آن چیزهایی است که تیم برای موفقیتِ حداقلی نیازمند آن است. تکریمِ همبازیان و دوستان قدیمی پیرلو از او، همراهی بازیکنان با او، تعارف و مبالغه الگری در حمایت از مربیگری او، جانبداری و پشتگرمی مدیران از او و ... هیچکدام سند و گواهی برای خوب بودن او نیست. (دستکم در این مقطع از مریبیگریاش) بیاید منطقی باشیم؛ کسی قصد تخریب پیرلویِ دوستداشتنی را ندارد. اصلاً کسی نمیتواند به آسانی او را از معبد افسانهایاش به زیر آورد. ماجرا آنجاست که یوونتوس سخت بیمار است؛ دردی از جنسِ کووید و حناق! چقدر در عمیقترین نقطه چاه افتادهایم که حتی حضور و ظهور کریستیانو رونالدو در این گودال نیز نمیتواند کمکی به نجات از این ژرفا کند.
5
برای تیمی که نیاز به جراجی دارد، چسبزخم هیچ افاقهای نخواهد کرد. واقعیت این است که قرار نیست هیچ اتفاق خاصی بیافتد. تابستانِ پیشرو کمافیالسابق شمایلِ «سراب» خواهد داشت و در خوشبینانهترین حالت کاسهای آب یا مجالی کوتاه برای تن به آب زدن نصیبِ تیم خواهد شد و لاغـــیر. چهآنکه پاراتیچی نیز در مصاحبه اخیرش قاطعانه از ادامه مسیر بدون تحتتأثیر قرار گرفتن از تبعات یک شکست سخن به میان رانده بود.
6
تکلیفِ ما که روشن است؛ تا ابد پایِ عشقمان میمانیم و به طرفداریمان از یوونتوس ادامه خواهیم داد. اگر فرجامِ یووه لیورنو و استیل آذین! هم شود خللی در چارجوبهای هواداریمان ایجاد نخواهد داد. پیر میشویم، زخمی و مالامال از فغان میگردیم اما دست از یووه نخواهیم کشید. فقط نگران یک چیز هستم: آندرها پیرلو. دوست نداریم بیش از این او را یک شکستخورده و تیم تحت هدایت او را تا این حد ذلیل و زبون در میدان ببینم. نمیخواهیم در فهرست روزهای سیاه یوونتوس در سه دهه اخیر و قرین با فرارا و دلنریِ نگونبخت از او نیز نامی برده شود. نمیخواهیم به تماشای بازی بانوییِ بنشینم که هیچ بار فنی و استراتژیکی ندارد و از فرط پیری به احتضار افتاده است. نه، نه، نمیخواهیم. آقا یا خانم یوونتوس؛ اگر از اعتبار یووه میکاهید میدانم که روزی دگر به آن خواهید افزود، اما آندرها پیرلو را لطفاً نابود نکنید.