رها شدن بر گُردهی باد است و
با بیثباتی سیمابوارِ هوا برآمدن
به اعتمادِ استقامتِ بالهای خویش؛
ورنه مسألهیی نیست:
پرندهی نوپرواز
بر آسمانِ بلند
سرانجام
پَر باز میکند.
جهانِ عبوس را به قوارهی همّتِ خود بُریدن است،
آزادگی را به شهامت آزمودن است و
رهایی را اقبال کردن
حتا اگر زندان
پناهِ ایمنِ آشیانه است
و گرمْجای بیخیالی سینهی مادر،
حتا اگر زندان
بالشِ گرمیست
از بافهی عنکبوت و تارَکِ پیله.
رهایی را شایسته بودن است
حتا اگر رهایی
دامِ باشه و قِرقیست
یا معبرِ پُردردِ پیکانی
از کمانی؛
وگرنه مسألهیی نیست:
پرندهی نوپرواز
بر آسمانِ بلند
سرانجام
پَر باز میکند.
- احمد شاملو
- ده روسی؛ مردی که نه مثل توتی 15 سال بازوبند کاپیتانی رو روی دستش بست، نه مثه دلپیرو و مالدینی و زانتی همه جاما رو با تیم محبوبش فتح کرد و نه مثه بوفون و بارزی با موندن با تیم محبوبش حین سقوط وفاداریش رو با بالاترین درجه ممکن ثابت کرد. ده روسی 18 سال پای رم موند تا فقط دو جام حذفی و یه سوپرکاپ رو فتح کنه؛ در حالی که از تیم هایی پیشنهاد داشت که شاید میتونست تو یک سال به اندازه تمام این 18 سالش با رم جام فتح کنه. شاید اگه تو اوج جوونی به یه تیم دیگه میرفت بیشتر از رم بازوبند کاپیتانی رو بهش میدادن؛ اما با تموم اینا پای رم موند و موقع باخت با هفت گل شکر کرد که رمانیستا به دنیا اومده. ده روسی سالها عنوان کاپیتان آینده رو یدک کشید و حالا تو دومین فصلی که به کاپیتانی رسید باید رم رو ترک کنه.
پایان ده روسی، مهر تاییدی بر پایان دوران اساطیر فوتباله.
دورانی که با پایانش باید رژه پول های نفتی رو تو زمین ببینیم. دورانی که بازیکنا، مربیا، لباسا، ورزشگاها، رقابت ها و حتی قوانین تغییر میکنن تا سرمایه گذار ها به بالاترین حد سود خودشون برسن.
واقعا باید این سوال رو از خودمون بپرسم که هنوزم قراره فوتبال ببینیم ؟ بگذریم؛ خداحافظ ده روسی !