باشگاه،نه تیمِ ملی
تراپاتونی در چهار کشور طعمِ قهرمانی را چشید:ایتالیا،آلمان،پرتغال و اتریش.با رکوردی که فقط ارنست هاپل را کنارِ خود دید.یگانه مربی ایتالیایی ای بود که خارج از مرزهایِ ایتالیا همان قدر به توفیق دست یافت که در کشورش.حضورش در ایتالیا آن چنان دیر پا بود که مجله یِ کالچو ایتالیا در توصیف اش نوشت«نمی توان فلورانس را بدونِ کلیسایِ بُزرگ اش به یاد آورد.نمی توان ونیز را بدونِ میدانِ سن مارک به یاد آورد.نمی توان رم را بدونِ بخشِ قدیمی اش به یاد آورد» و سپس می افزاید«نمی توان فوتبالِ معاصر ایتالیا را بدونِ جووانی تراپاتونی مرور کرد.»
تراپاتونی از نخستین حضورش در میدان در سالِ 1960 به فوتبالِ ایتالیا سنجاق شُد.به کالچو.تکه ای پُررنگ.با تصاویری متفاوت و متنوع از عصری به عصرِ دیگر."il Trap" که برایِ هر گروه از طرفداران جایگاهِ متفاوتی داشت.برایِ میلانی ها هافبک دفاعی رسوخ ناپذیری بود که در کسبِ اولین جامِ اروپایی نقشِ اساسی بازی کرد.برایِ یوونتوسی ها موفق ترین مربی تاریخِ باشگاه.یگانه مربی ای که هر سه جامِ اروپایی را ربود.جامِ باشگاه هایِ اروپا را،جامِ یوفا را و جام در جام را.یووه بعدها نمی توانستند از پرسشِ«یووه یِ تراپ قوی تر بود یا یووه یِ لیپی؟»فرار کنند.تراپ برایِ اینتری ها یک رکورد شکن شُد.برایِ طرفدارانِ فیورنتینا مربی ای که تا آستانه یِ فتحِ قله رفت و برایِ طرفدارانِ فوتبالِ ایتالیا مربی تیم ملی ای که قربانی داور شُد... هر جا رفت نشانی پُر رنگ از خود بر جای گذاشت.
مردِ سر سختِ میلانی
تراپاتونی سالِ 1939 در شهرِ کوچکِ کوزانو میلانینو به دُنیا آمد. در یک خانواده یِ طبقه یِ کارگر.ازسالِ 1959 پیراهنِ میلان را بر تَن کرد و تا سالِ 1971 آن را در نیاورد.ابتدا مدافع بود و سپس هافبک دفاعی شُد.با 273 بازی.میلان سالِ 1962 اسکودتو را فتح کرد.برتری پنج امتیازی برابرِ اینتر با زدنِ 83 گل.سالِ 1968 اسکودتو را با 48 امتیاز به دست آورد.فتحِ جامِ حذفی 1967.او در جامِ جهانی 1962 شیلی بازی کرد و جمعاً هفده بار پیراهنِ ملی را پوشید.فتحِ جامِ باشگاه هایِ اروپایِ 1963 در استادیوم ویمبلی نقطه یِ اوجِ زندگی حرفه ای تراپاتونی به عنوانِ بازیکن بود.جایی که میلان 1-2 بنفیکا را شکست داد.تلافی تک گلِ اوزه بیو با دو گلِ خوزه آلتافینی در نیمه یِ دوم.تراپ به عنوانِ هافبکِ چپ جلویِ چزاره مالدینی و پُشتِ سرِ جیانی ریورا که هافبک چپ بود بازی کرد.او همان سال برابرِ پله بازی کرد و پله یِ بُزرگ فقط بیست دقیقه در میدان دوام آورد.او در فینالِ باشگاه هایِ اروپایِ 1969 برابرِ آژاکس در سانتیاگو برنابئو هم حاضر بود و به میدان رفت.این بار به عنوانِ هافبک راست باز هم پُشتِ سر ریورا که این بار در خطِ حمله ایستاده بود.این بار یوهان کرایوف بُزرگ را به بند کشید.روسونری با نتیجه یِ خیره کننده یِ 1-4 هلندی ها را شکست داد.فتحِ جام در جامِ اروپایِ 1969 را بر گردن آویزان کرد.تراپاتونی پَس از سپری کردن یک فصل در باشگاه وارسه کفش ها را آویخت.در 1972.فصلِ طولانی تر و پُر آب و تاب تَر زندگی تراپاتونی در راه بود.سفری طولانی بدونِ نشستن رویِ نیمکتِ میلان.جایی که بدان تعلق داشت.او پا به اینتر هم می گذاشت،ولی نه میلان.نه روسونری.
عصرِ درخشان در یووه
تراپ پَس از سپری کردنِ دورانِ کوتاهی در تیم هایِ جوانانِ میلان راهی یوونتوس شُد.سالِ 1976.برایِ رقم زدنِ طولانی ترین دورانِ مربی گری رویِ نیمکتِ یووه.ده سال در تورین.ده سالِ درخشان.جایی که هر سه جامِ اروپایی را ربود.رکوردی تکرار نشدنی.ورودش مترادف با فتحِ جامِ یوفا بود.با به زانو در آوردنِ اتلتیکو مادرید طِی دو دیدار با گل هایِ مارکو تاردلی و روبرتو بتگا.این مقدمه یِ شیرین مقدمه یِ حضوری دیرپا بود.یووه در عصرِ اون بدل به قدرتِ اولِ ایتالیا شُد.با شش بار فتحِ اسکودتو.یووه پَس از فتحِ سری آ سال هایِ 1977 و 1978 باشگاهِ برترِ نیمه یِ اولِ دهه یِ هشتاد شُد و در سال هایِ 1981،1982،1984 و 1986 عنوانِ قهرمانی سری آ را به چنگ آورد.طِی این دورانِ قهرمانی سری آ فقط دوبار،رم در سالِ 1983 و ورونا در 1985(با غلتیدن به رتبه یِ پنجم) از چنگِ یووه در آمد.
قهرمانی سالِ 1981 طِی رقابتِ نفس گیری کسب شُد.در رقابت با رم.با فقط دو امتیاز بیشتر از جیالوروسی.سالِ 1982 بیستمین قهرمانی بانویِ پیر به دست آمد.باز هم فقط دو امتیاز بیشتر از نزدیک ترین حریف؛این جا فیورنتینا.قهرمانی سالِ 1984 باز هم در رقابت با رم رقم خورد.باز هم فقط با دو امتیاز بیشتر.رم در سالِ 1986 هم نزدیک ترین رقیب بود که با سه امتیاز کمتر پُشتِ سرِ یووه به عنوانِ دومی قناعت کرد.بازیکنانِ یووه یِ عصرِ تراپاتونی چهاربارِ پی در پی عنوانِ مردِ سالِ اروپا را کسب کردند.پائولو روسی در سالِ 1982 و میشل پلاتینی در سال هایِ 1983،1984 و 1985.یک رکوردی دیگر برایِ یووه یِ او.
یووه به رهبری تراپ طِی سه سال دوبار به فینالِ جامِ باشگاه هایِ اروپا راه یافت.سالِ 1983 برابر هامبورگ به رهبری ارنست هاپل.با ترکیبی که شانسِ قهرمانی به شمار می رفت:دینوزوف،کلودیو جنتلیه،آنتونیو کابرینی،گائتانو شیره آ،روبرتو بتگا،مارکو تاردلی،پائولو روسی،زیگنیو بونیک و میشل پلاتینی.مجموعه ای یادآورِ ترکیبِ ایتالیا به رهبری انزو بیرزوت در جامِ جهانی یک سالِ پیش.با یارگیری نفر به نفر.سه مدافع از چهار مدافع یووه در تیمِ بیرزوت قهرمانِ جهان شُده بودند.جنتیله در جناحِ راست قرار داشت و کابرینی در جناجِ چپ.شیره آ سویپر بود و بریتو جلوتر از او در قلبِ دفاع قرار گرفت.با سه هافبک که یکی از آن ها رو به عقب(بونینی) و یکی دیگر رو به جلو بازی می کرد(پلاتینی).تاردلی در جناحِ راست پُشتِ سرِ پلاتینی و جلوتر از جنتیله ایستاده بود.روسی در نوکِ خطِ حمله قرار داشت و بتگا و بونیک در دو طرف ـش قرار گرفتند.ولی اهمالِ تاردلی نفوذِ فلیکس ماگات را در برداشت.ماگات جلو آمد و از پُشتِ محوطه یِ جریمه با شوتِ ناگهانی اش همه یِ نقشه هایِ تراپ را نقش بر آب کرد.توپ از فرازِ دست هایِ دینوزوف بر تور بوسه زد.در آغازِ بازی.در دقیقه یِ 8 مردانِ تراپ برابرِ پسرانِ ارنست هاپل تسلیم می شُدند.تراپ دو سال بعد یووه را بارِ دیگر راهی فینالِ جامِ باشگاه هایِ اروپا کرد.سالِ 1985 برابرِ لیورپول در بلژیک.آوردگاهی که اولین جامِ قهرمانی اروپا پا به ویترینِ یووه گذاشت.با تک گلِ پلاتینی از رویِ نقطه یِ پنالتی.زیرِ سایه یِ فاجعه یِ استادیوم هیسل که سی و نه ایتالیایی طرفدارِ یووه جان باختند.
تراپ راهی اینتر شُد.تیم اش را ساخت.حولِ والتر زنگا درونِ دروازه،جوزپه برگومی و آندره س بره مه در دفاع،لوتار ماتیوس و نیکولا برتی در میانه یِ میدان و آلدو سرنا در خطِ حمله.اینتر با اون در فصلِ 89-1988قهرمانِ سری آ شُد.با 58 امتیاز.یازده امتیاز بیشتر از ناپولی که مارادونا را در اختیار داشت،دوازه امتیاز بیشتر از میلان.با فقط دو شکست در زمینِ فیورنتینا و تورینو.قهرمانی بعدی اینتر هفده سال بعد با روبرتو مانچینی کسب می شُد.او طِی سال هایِ 1991 تا 1994 بار دیگر رویِ نیمکتِ یووه نشست تا رکوردِ 596بار مربی گری بانویِ پیر را ثبت کند.او رکوردِ 402 بار مربی گری در مسابقاتِ سری آ را هم به نامِ خود ثبت کرد.بیش از هر مربی دیگری.
سفرهایِ تراپ ادامه یافت.سفر به مونیخ.فتحِ بوندس لیگا و جامِ حذفی و اتحادیه یِ سالِ 1977 با بایرن مونیخ.سفر به فلورانس.رهبری فیورنتینا در فصلِ 99-1998.کسبِ رتبه یِ سوم.راه یابی به لیگِ قهرمانان.پیروزی برابر آرسنال در لندن با گلِ تماشایی گابریل باتیستوتا و به زانو در آوردنِ منچستر یونایتد در فلورانس.سفر به لیسبون.قهرمانی در لیگِ پرتغال در سالِ 2005 با بنفیکا.سفر به سالزبورگ.قهرمانی لیگِ اتریش در سالِ 2007 با ردبول سالزبرگ.
ناکامی در تیمِ ملی
وقتی ایتالیا راهی جامِ جهانی 2002 شُد برایِ خیلی ها قوی ترین تیمِ رقابت ها به شمار می رفت.نامزدِ اولِ فتحِ جام.تراپ رویِ نیمکت نشسته بود و بهترین ها در میدان می دویدند.جیانلوئیجی بوفون در درونِ دروازه.کریستین پانوچی،فابیو کاناوارو،الساندرو نستا و پائولو مالدینی در صفِ مدافعان.کریستین دونی،لوئیجی دی بیاجیو،دامیانو توماسی و جیانلوکا زامبروتا گزینه هایِ میانه یِ میدان.فرانچسکو توتی،الساندرو دل پیرو،فلیپو اینزاگی و کریستین ویری هم مهاجمان اش بودند.مجموعه ای با طراوت که میانِ بازیکنان اش فقط کاپیتان مالدینی،مردِ با تجربه ای به شمار می رفت.گری لینکر در توصیفِ مهاجمانِ ایتالیا نوشت«آن ها چنان قوی به نظر می رسیدند که گویی می توانند برایِ تفریح هم دروازه یِ حریفان را باز کنند...»ایتالیا قوی به نظر می رسید،قوی و بُلند پرواز،ولی تفریحی در راه نبود.کابوس از راه می رسید و گریبانِ تراپ و ستاره هایَش رو می چسبید.
آغازِ جام.با نشانه هایی از جنسِ تراپ.با حرص خوردن.فریاد زدن.خشم و عتاب.سوت زدن برایِ هشدار به بازیکنان.با توسل به بطری آبِ مقدس.صعودِ دشوار از گروه.پیروزی با دو گلِ ویری برابرِ اکوادور.شکست از کرواسی پَس از جلو افتادن با گلِ ویری؛با دریافتِ دو گل طِی سه دقیقه.پَس از دو گلِ مردود اعلام شُده یِ ویری.صعودِ پُر دردسر برابر مکزیک.عقب افتادن.مردود اعلام شُدنِ گل هایِ اینزاگی و مونته لا.ورودِ الساندرو دل پیرو در دوازده دقیقه یِ پایانِ بازی.گل تساوی بخشِ او در پنج دقیقه مانده به پایان.
مصاف با کره جنوبی میزبان.برابرِ مردان گاس هیدینگ در مرحله یِ یک هشتمِ نهایی.با قرار دادنِ دل پیرو،مارک یولیانو و کریستیانو زانتی در ترکیبِ اصلی.گلِ دقیقه یِ 18 ویری.جلو افتادن.ولی گرفتار آمدن در چنگِ بایرون مورنوو داورِ اکوادوری.داوری که یک دهه بعد با شش کیلو هرویین در فرودگاه جی اف کی بازداشت می شُد.راهی زندان.بیست سال حبس.با سوت هایی علیه ایتالیا.تصمیم هایی به سودِ کره.باز شُدنِ دروازه یِ بوفون در دقیقه یِ 88.گلِ تساوی بخشِ کره.وقتِ اضافی با سوت هایی علیه ایتالیا.شکست در وقتِ اضافی.پَس از اخراجِ توتی.پَس از بی اعتبار خواندنِ گلِ توماسی به بهانه یِ آفساید.با به ثمر رسیدنِ گلِ طلایی در سه دقیقه به پایانِ صد و بیست دقیقه نبرد.با ضربه یِ سرِ معروفِ آن یونگ هوان در مصافِ کاپیتان مالدینی.خشم و اعتراضِ تراپ.ناسزا و عتابِ او.به زمین و زمان ناسزا گفتن.حذفِ ایتالیا.
با این وصف ایتالیایِ تراپ به رغمِ ستاره هایِ پُر شمار،ایتالیایِ بُزرگی نبود.ایتالیایِ بُزرگی هم نشد.محافظه کارانه بازی کرد و بسیار قانع.رویکردش دفاع بود و مدافعان اش شکننده. در حالی که توتی،دل پیرو و فلیپو اینزاگی در خطِ حمله دورانِ اوجِ زندگی حرفه ای شان را سپری می کردند،ولی تراپ فقط از یک بازیکن بهترین بازی اش را گرفت.از ویری.ولی حتی ویری هم در لحظه ای که نباید بلغزد،لغزید.لغزشی نابخشودنی.لغزشی ویرانگر.ویری در پنج بازی چهار گل زد،ولی در پلی آفِ تاریخی گل نزد.در واپسین ثانیه هایِ وقتِ قانونی برابر کره جنوبی.در آستانه یِ دروازه یِ میزبان.ولی توپ را راهی خارج کرد.ضربه ای مقدمه یِ سقوط.مقدمه یِ شکستِ ایتالیا.میلیونرهایِ تراپ خداحافظی کردند.وداعی ناباورانه برابرِ حریفی که کوچک به نظر می رسید.جیانی مورا ژورنالیستِ ایتالیایی پَس از حذفِ آتزوری ها طعنه آمیزانه نوشت«...تیم تراپاتونی مثلِ میلیونری بود که در محله یِ خطرناکی سرخوشانه رانندگی می کرد و دست اش را با ساعتی به مارکِ رولکس از پنجره بیرون گذاشته و سوت می زد.
یورو 2004.ادامه یِ ناکامی.حتی با اختیار داشتنِ ستاره ها:بوفون،نستا،کاناوارو،زامبروتا،پیرلو،دل پیرو و کاسانو.تساوی بدونِ گل با بلژیک.تساوی 1-1 با سوئد.بنابر این پیروزی 1-2 برابر با بلغارستان با گل دقیقه یِ 94 آنتونیو کاسانو هم برایِ صعود کافی نبود.آخرِ خط.پایانِ قصه یِ ایتالیایی تراپ.جایی که عیان شُد مربی تیم هایِ باشگاهی هست تا ملی.نشان داد باید برایِ برپایی تیم هایَش فرصتِ کافی در اختیار داشته باشد.وداع با تیمِ ملی.بستنِ چمدان.آغازِ دوباره سفرهایِ طولانی.بنفیکا،اشتوتگارت،ردبول سالزبرگ و سرانجام تیم ملی ایرلند.او بود که ایرلند را راهی مسابقاتِ نهایی یورو 2012 کرد.نمی توانست از فوتبال دل بکند.شوقِ حضور کنارِ زمین رهایش نمی کرد.سر و کله زدن با پسرها.
بارها تکرار کرده بود«خوش اقبال بودم برایِ تیم هایِ بزرگی مثلِ میلان بازی کردم.خوش شانس بودم فرصتِ رهبری باشگاه هایی مثلِ یوونتوس،اینتر و بایرن مونیخ را به دست آوردم.خوش اقبال بودم افتخارتِ پُر شماری کسب کردم.وقتی فوتبال را آغاز کردم پسربچه ای بودم و به تدریح مَرد شُدم.فوتبال برایم مترادف با شور و هیجان بود.هیشه و همه جا.فوتبال سرشناس ام کرد.جام هایِ فراوانی کسب کردم.ولی معیار هایم،ارزش هایم تغییر نکردند.هرگز و هیچوقت.می خواهم فکر کنم هنوز همان آدمِ ساده یِ روزِ اول هستم.پسری از حومه یِ میلان.»
نیمکتِ داغ / حمیدرضا صدر