از روگاني بسيار گفتهايم و بسيار شنيدهايم. اميدها به او بستهايم و ناكاميها در ناصيهاش مشاهده كردهايم. گاهي مهمان فَضيحتهاي آبدارش كردهايم و ايامي نيز براي شكوفه دادن نهالِ اختهاش دخيلها بستهايم. كَمكَمَك 27 ساله شده اما همچنان جز محمد (tecra) و گهگاه سينيور الگري (رضيالله عنه) دلداده و شوقمندي متقن ندارد. حتي به يك ميليون دنبال كنندهاش در فضاي مجازي هم نميتوان اتكا كرد كه ارتش سايهها هستند و بنيادي نقش بسته بر آب.
اما در اين قحطيِ بازيكنِ نافع و در اين مَخمصه و مَحبسِ اقتصادي چه موضعي بايد در موردِ حضرتش اختيار كرد؟ هجرت اجباري به امپولي و كالياري و رِني دگر ببايد يا قناعت به غنيمتي لنگه كفشوار در بيابان ميبايست كرد؟ لابـُـد.
ظريفي ميگفت: «بابا خوبه ديگه. چقد غر ميزني. هم ايتالياييه هم ديگه با تجربه شده. اونقدرام كه ميگي افتضاح نيست بنده خدا!» البته ظريف اشاره شده راست ميگفت؛ او يكي از بندگان خداوند است كه از قضا تباري ايتاليايي دارد. با تجربه شدن و آنقدرها افتضاح نبودنش را اگر با خروارها مُسامِحه بپذيرم نيز نميدانم چرا همچنان دلم با ابعاد و اَبعاضِ فنياش صاف نميشود. شايد ايراد از استتيكِ فوتبالي نگارنده است. لابـُـد.
روگاني در ايدهآلترين فرمش يك مدافع مياني قدبلند و نسبتاً كارا در تاكتيكهاي دفاعي است. تا اينجا احتمالاً اختلافي نباشد. در عين حال هرچند از حيث فيزيكال كمبودي ندارد اما چه در دفاع و چه در حمله ابداً چشمنواز نيست. قدرت پيشبيني و قابليت مارك كردنش بلاترديد فراتر از حد متوسط نيست و يكي از مهمترين پاشنههاي آشيلاش هم «سرعت» و تبحر نسبياش نيز «مالكيت توپ» است. روگاني اساساً از آن دسته مدافعاني است كه ايجاد محدوديت براي بازيكن مقابلش را بيشتر از درگيري و چالش ميپسندد و همواره اين شيوه را در سبك بازياش لحاظ ميكند.
با اين اوصاف آيا همچنان ميتوان رويِ دنيهله روگاني حساب كرد؟ لابـُـد.